نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کِشتم
و به جان دادمش آب ای دریغا ! به برم می شکند... ( نیما یوشیج)
این شعر نیما یوشیج پدر شعر فارسی را به مقتضای روح حاکم بر این نوشته انتخاب کردم. با یکی از دوستان فهیم و اندیشمند گیلانی در باره مشکلات شرکت ایحاگستر شمال صحبت می کردم و پس از گفت و گوی طولانی، نکته ظریفی گفت که بسیار آموزنده و کلیدی بود: احیا و راه اندازی مجتمع مدرن و های تک ایحاگستر شمال تنها توسط موسس آن ممکن است و هیچ کس دیگری نمی تواند این مجموعه عظیم و سرمایه بزرگ را راهبری کند و گرنه نابود می شود؟!
با خود گفتم ، چرا ایشان با این همه پیشینه ، دانش و تجربه باید چنین سخنی بر زبان آورد؟ آیا به مصلحت چنین گفته و یا این که حقیقتی را آشکار کرده است ؟! و …
با بررسی های زیاد به این نتیجه رسیدم که پاسخ به این پرسش ها ملازمه مستقیمی با شناخت از موسس این مجتمع صنعتی دارد و تنها با تبیین همین موضوع است که می شود به نتیحه رسید.
مهندس حقی را چند دهه است که می شناسم و این که در هفته های اخیر به طور مستقیم به دفاع از وی می نویسم ، ریشه در همین شناخت و البته مطالعات بیشتر اسناد و مدارک و نیز آگاهی از کارکرد شبکه های آلوده به فساد و … دارد.
مهندس حقی ؛ کارآفرینی است که مجتمع بسته بندی و چاپ ایحاگستر را با ابتکار ، خلاقیت، هنر ، تجربه عینی و ملموس و مدیریت خود طراحی و تاسیس کرده است و از این منظر وامدار فکری کسی نیست. اوست که می داند چه ساخته و چگونه باید آن را راهبری و مدیریت کند؟ کلید مدیریت و بهره وری آن را خودش می داند و اگر غیر از این بود حتما شرایط این نبود که اینک ایحاگستر در آن قرار دارد!
مجموعه ای که نگین صنعت بسته بندی و چاب بود، آوازه بین المللی داشت و آن قدر معتبر بود که رئیس مجمع کسب و کار اروپا به همراه معاون خود برای اهدای جوایز ان به ایحاگستر بیاید و بسرعت توسط دست های پیدا و پنهان وارد بحران شد و ۱۵ سال است که اجازه نفس کشیدن به آن نمی دهند.
هنر بانک ملی رشت و عوامل همسوی آن در تمام این سال ها این بوده است یا سند کارخانه را به نام خود انتقال دهد و یا ماشین آلات را به مزایده بگذارد یا با طلبکاران وارد تعامل شود که مالک را زندانی کنند و یا جوسازی نماید و در نهایت ۴ سال کارخانه را تصرف کند و ده ها میلیارد تومان به تاسیسات و تجهیزات و ماشین آلات در عرض ۴ سال خسارت وارد نماید ؛ در واقع، هنر مهندس حقی ، ساختن و ایجاد امید برای جوانان گیلانی که باید شغل و زندگی داشته باشند بوده و هست و هنر بانک ملی هم نابود کردن یک صنعت مدرن به بهای احتمالا فقط وصول مطالبات است که البته پشت پرده های روشنی هم دارد.
وقتی با حمایت کمیته قضایی استان ، کارخانه ایحاگستر با خلع ید بانک ملی در اواخر اسفند ۹۹ تحویل مالکان شد، در بازدیدی، ایحاگستر زیبا و شیک و با شکوه را مخروبه ای بیش ندیدم و بسیار دلگیر و آزرده شدم ولی امروز که پا به محوطه ایحاگستر می گذاری و یا از جاده اصلی سراوان به رشت از کنار آن می گذری در کمتر از دو سال، همان ایحاگستر قبل از تصرف بانک ملی را می بینی که تحسین هر بیننده ای را بر می انگیزد و فرق بین هنرمند و بی هنر، مخرب و سازنده ، امیدوار و مایوس گر ، تولید کننده و ضد تولید و … مشخص می شود.
با مطالعه گذشته اقدامات، تاکید می کنم که ایحاگستر با خالق آن زنده می ماند همان چیزی که نیما یوشیج گرامی گفت وگرنه به دمی می شکند و همان طوری که در ۴ سال تصرف کارخانه توسط بانک ملی به مرز نابودی رسید، می میرد.
آنانی که با واسطه و بدون واسطه ، آشکار و پنهان، تلاش و تهدید می کنند تا مهندس حقی به زندان بر گردد و پاشنه آشیل خود را ، تنها آزادی وی می دانند به خوبی بر این امر اگاهند تنها با حبس این کارآفرین ملی و خوش ذوق و هنرمند ، می توانند به هدف خود برسند و ایحاگستر نابود شود و شاید از این معامله پرسود، چیزی عایدشان شود و روزگاری خوش باشند و قدرت نمایی کنند اما باید بدانند که تاوان چنین ظلمی را نه به این کارآفرین بلکه به مردم گیلان خواهند داد. بگذار شاد باشند و بتازند اما من به رستاخیز و به عدالت الهی ایمان دارم و …