فرمانروایی بر اقتصاد جهان به سبک چینی ها
کشورچین با جمعیتی حدود بالغ بر۱ میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفر و جای دادن حدود ۲۰ درصد از کل جمعیت زمین در خود، پرجمعیتترین کشوردرجهان محسوب میشود. بنا به گفته کارشناسان ،در واقع از هر۵ نفر در دنیا، یک نفر چینی است.همچنین این کشور از نظر مساحت پس از روسیه، کانادا، و ایالاتمتحده آمریکا، چهارمین کشور بزرگ در جهان است و بیشتر مساحت آسیایشرقی را به خود اختصاص داده است.
چین اکنون جای آمریکا را به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان گرفته است. صندوق بین المللی پول در جدیدترین ارزیابی که در مورد چشم انداز اقتصاد جهان در سال ۲۰۲۰ ارائه کرده، تاکید کرده که اقتصاد چین، در شرایط فعلی، حدودا یک ششم از اقتصاد آمریکا بزرگ تر است و البته طبق اطلاعیه های پنجمین نشست کمیته مرکزی چین، این کشور قصد دارد اقتصاد و درآمد سرانه آن را به بالاترین سطح دنیا تا سال ۲۰۳۵ برساند. با تحقق این امر،از آمریکا پیشی گرفته و به اقتصاد شماره یک جهان تبدیل خواهد شد.بر اساس این اطلاعیه، نوآوری، شالوده اقتصاد چین مدرن خواهد بود و اتکا به خود در به دست آوردن فن آوری، در اولویت امور این کشور با جمعیت چند میلیاردی قرار دارد. چین که روزی بزرگ ترین قحطی تاریخ بشر را در زمان رهبری مائو تجربه میکرد، بزرگ ترین فقرزدایی تاریخ بشر را نیز به ثبت رساند. به نظر میرسد، آمال و آرزوهای اقتصاد مدرن، در چین تنها آرزو نبود، بلکه برای چینیها هدفی دست یافتنی بود که مردم و سران حکومتی اش برای تحقق آن از هیچ تلاشی فروگذار نیستند. چینی ها ؛شگفتی ساز عرصه اقتصاد اند و از اینرو رشد اقتصادی چین، می تواند درسهای مهمی برای اقتصاد ایران داشته باشد.
در بررسی تاریخ اقتصاد کشورهای پیشرفته به وضوح می توان دریافت که تمامی آن ها در مقطعی از تاریخ اقتصادی خود، با مصرف متعصبانه کالاهای داخلی و حمایت از آن ها درهای ورود کالاهای خارجی را به سمت کشورشان بسته و توانسته اند پایه های محکم اقتصادی کشورشان را در بستری مطمئن و مستحکم بنا نمایند. طی دهههای اخیر یکی از برنامه های مهم چین برای پیشرفت اقتصادی، تقویت و بومی سازی فناوری بوده است. این موضوع از اهمیت ویژه ای برای سران حکومتی چین برخوردار می باشد، که بخش مهمی از منابع دولتی را صرف برنامههای آموزشی، پژوهشی و فناوری کردند. در واقع چینیها مسئله ی «علم و فناوری» را موضوعی ملی لحاظ کرده، هرگز پیشرفت در این عرصه را معطل ورود تکنولوژی از کشورهای به ظاهر صاحب آن نبوده اند. البته در این میان نوع رفتار مردم چین، الگویی مناسب برای تغییر رفتار و اقتصاد مقاومتی کشورهای در حال توسعه است. چین با تغییر سیاست های خود به سمت افزایش صادرات و نگه داشتن میزان واردات در پایین ترین سطح ممکن بتدریج بالاترین سکوهای اقتصادی جهان را فتح نمود و خود را به عنوان یک اقتصاد قابل اتکاء در جهان مطرح کرد. دولت چین با تغییر نگرش چه در زمینه تولید، مصرف، پس انداز، سرمایه گذاری روح تحقیر شده چینی ها را زنده کرد و لزوم استفاده از کالاهای داخلی را حتی با ضعف کیفیت را به آن ها گوشزد نمود. همین امر باعث شد، هنوز مردم چین کالاهای داخلی حتی با ضعف کیفیت را به اجناس خارجی مشابه کیفیت دار ترجیح دهند و به عنوان یک اصل اساسی اقتصاد کشورشان به آن ارج نهند.
الگوی تجارت خارجی مستقل چین نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چرا که ازنگاه کارشناسان، یکی از عوامل پیشرفت اقتصادی چین، باز شدن درهای این کشور به روی همسایگان و جهان دانسته میشود، اما تحلیل های دقیق تر از نحوه ی ورود چین نشان می دهد که حضور این کشور در عرصه های بین المللی و جهانی حضوری کاملاً هوشمندانه و با برنامه ریزی از پیش تعیین شده بوده است. چینی ها زمانی درخواست خود را برای ورود به سازمان تجارت جهانی ارائه کردند که تولید ملی چین نسبت به دهه های پیش از آن، رشد بی نظیری کرده و این کشور به اولین صادرکنندهی بزرگ جهان تبدیل شده است. آن هم در کشوری که تا دهه ها به جای واردات کالاهای با کیفیت و ارزان خارجی آن ها به حمایت از تولیدات داخل کم کیفیت و گاهآ گران خود بسنده کردند. آن ها نه نفت داشتند که بفروشند و کشور را آباد کنند و نه گاز داشتند که صادر کنند و با درامدش کالاهای خارجی وارد کنند. ها هرچه دارند از دسترنج بازوان خود دارند.
تاریخ چینی ها نشان می دهد که حمایت از کار و سرمایه ملی در این کشور نه امری صرفا دولتی بلکه رویکری کاملا ملی بوده که در روح مردم چین نهادینه شده است. آن ها قدر سرمایه هایشان را داشته و هرگز آن را برای وارد کردن آدامس، مجسمه، لباس های مارک دار اروپایی ، لوازم آرایشی و … هدر نمی دهند. بی شک لزوم حمایت از تولید ملی در هر کشوری اعم از اروپایی، آسیایی قاعده ی ساده ای است که جوانان آن کشور را توانمند ساخته و اشتغال پایدار را به ارمغان می آورد. در ظاهر اگرچه بسیاری از کشورهای اروپایی پس از پیوستن به سازمان تجارت جهانی سیاست مبادله آزاد را در الگوهای رفتار اقتصادی خود قرار داده اند اما هنوز فرهنگ استفاده از کالای داخلی و حمایت از تولید ملی در جوامع اروپایی پویا و زنده است.
تأمل در مطالب بالا به وضوح نشان می دهد که جهاد اقتصادی در کشور از طریق دولت و نهاد های حاکمیتی هرگز محقق نخواهد شد جز از طریق حمایت از تولید ملی و تولید ملی صرفا از طریق حمایت از کالای ایرانی توسط هموطنانمان امکان پذیر خواهد بود.
سیده مینا دیوبند-سردبیر روزنامه تفاهم