یادداشت

کارآفرین فرهنگی در مسلخ پاندمی

مجید یارندی‌پور - تهیه‌کننده و سرمایگذار تئاتر

کرونا روزگار دنیا را سیاه کرده.
جهانی که زیر دندان‌های نیش این جناب کوویدخان ١٩ جویده شد در سودای ثروت می‌تاخت! مردمِ بالادست و مردمی در پایین، ییلاق‌نشینان و قشلاق‌ییان، کاخیان و کوخیان همه‌گی زیر تیغِ این وحشیِ سمج یا بر بسترِ احتضار خفته‌اند یا مردگانِ متحرکِ سخت در پی هیچ!
پاندمی پیش از نفسِ آدمی به جیب او تاخت. مشاغل را تعطیل. کارگاه‌ها و بنگاه‌ها تخته. ثروتمندان را روبه فقر- فقرا حالی بس خراب! .

در ایران “سؤمدیریت” هم قوزه بالای قوز شد. پس به این سیاهه افزایش بی سابقه ی نرخ اقلام و مایحتاج اولیه‌ی مردم را اضافه کنید. ازبین همه مشاغل لگد خورده از پاندمیِ اصناهنری بویژه تئاتر به لطف سیاست‌های مدیران خیلی خیلی فرهنگی بوی حلوا و الرحمان‌اش دورادور هویداست.
فعالین “هنرِ بیمارِ نمایش” پیش از کووید هم در نفس‌شماره بودند اما یکسال و اندی تخته شدن سالن‌های نمایش کار را به آنجا برده که عضو هیات مدیره‌ی انجمن نمایشگران خیابانیِ خانه تئاتر پس از ٥٠سال پیشینه حرفه‌ای مسلح به فرهنگی انقلابی، حوالی تیمچه‌ی خودروی تئاترشهر، بساطِ دستفروشی بپا کرده، تو خود حدیث مفصل بخوان از این…!
خب کیست که بگوید شمار شاغلین اصناف هنرنمایش در این جغرافیا چگونه ارتزاق می‌کنند؟
-خوراک، پوشاک، تحصیل و مسکن تئاتری‌ها در یک سال و اندی چگونه تامین شد؟
– خوراک، پوشاک، تحصیل و مسکن تئاتری‌ها در شرایط پیش رو که کاهش ظرفیت سالن، بی اقبالی عمومی، خلا سبد رسانه‌ای و تبلیغاتی و ازهمه مهمتر سومدیریت خرد و کلان فرهنگی آیا چیزی جز قصیده‌ای با ردیف “کشک” است؟
در این نفرین شده، مسکین‌خراب‌آباد، تنها این مسئولین و مدیران دولتی و کارمندان‌ِ همواره در خواب و سیاست‌های فشل و غالبا برهم‌زننده‌شان سخت استوارند که مبادا تار مویی، نایِ ناوکِ خنیاگری، ـششور و شیدایی, اغنیا را مصداقِ “غنا” شود و لهو و لعب شود و دنیامان خط بطلان آخرتمان رقم زند. مرکز

هنرهای‌ نمایشی با معاونت نظارت و ارزشیابی، نظارت دارد اما ارزشیابی را چون دیگر کارکردهایی که سبب ارتقا محاسن میشود، گویا روی یخ می‌نویسد. هر نمایشی با هر کیفیت اجرا وقتی در سالن‌های قالبا خصوصی تئاتر مجوز اجرا دریافت می کند قبله رقابت، خودزنی کرده و این هیچ به چرخه‌ی معیوب راستی نمی‌افزاید.
خب در چنین باطلاق فروبرنده و پرمکش برهم زننده خدانکند از قضا گذر سرمایه‌گذاری فرهنگی به روزگار زار تئاتر بیوفتد. فرجامش نابودی و هدررفت سرمایه است. سرمایه‌ای که می‌توان درگردش جریان تاثر در جامعه نقش‌افرین باشد، اندیشه‌سازی کند و مولد، مولودی با طالعی سعد باشد. آینده‌ی نسل فرهنگی کشور را تعلیم دهد آنهم به سلاح نقد ندیشه و تولیدفرهنگی! تولید فرهنگی که به مراتب از تولید صنعتی بسا مهمتراست و غما که طلسم نابودی را به خرمهره نشسته است و نیروی محرکه‌ی این چرخه همانا سرمایه‌گذار فزهنگی است.
سرمایه‌گذار فرهنگی به مثابه کارآفرینی از جان و مال خویش به‌غدغه نه به سود که اگر چنان بود ثروت خود را در باد سودهای دورقمی نظام بانکی خواب میداد نه از استقبال عمومی او را هراسی بود نه با اداره مالیات و سازمان مخوف تامین اجتماعی طرف حساب.
کارآفرینان چرخه‌های فرهنگی برحسب دغدغه‌های خود سینه چاک کرده سرمایه را به چرخه‌ی هنرهای نمایشی می‌آورند. اینان خود سرمایه‌اند بسیار پربها، که حفظ شان و جایگاه و سرمایه آنها از اهم امور فرهنگی است.
سوال اینجاست چنانچه چرخه معیوب تئاتر پولِ تولید اثر را بازنگرداند و کرونای دست به خون تئاترآلوده نیز با غلتکی مهیب صاف‌اش کند این تک چراغِ انقریب به خاموشی، پتی خواهد کرد و خاموشی…
مباد خاموشی فرهنگ عالمگیر شود!
کارآفرین فرهنگی عزیز است
غنیمت شمریدش صحبت!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا