با حاشیه سود، آینده کار خود را پیشبینی کنید
حاشیه سود رایجترین معیاری است که برای ارزیابی شرایط کسب و کار استفاده میشود. محاسبه این معیار به سادگی صورت میگیرد ولی نتایج مهمی به همراه دارد که باید در اتخاذ تصمیمات برای آینده به کار گرفته شود. این معیار در ارزیابی میزان فروش، استراتژی قیمتگذاری، مدیریت هزینهها کاربرد دارد.
به گزارش تفاهم آنلاین، بقای هر کسب و کاری بیش از هر چیز به سود حاصل از آن وابسته است. حاشیه سود، معیاری است که به آسانی میتواند برای تصمیمگیری در مورد آینده کار مورد استفاده قرار گیرد. لازم به ذکر است که این معیار تنها در مواقع بحران کارایی ندارد.
به عبارت دیگر حتی اگر از شرایط کاری خود رضایت دارید هم باید حاشیه سود خود را بررسی کنید تا ارزیابی دقیقی از حال و آینده کار خود داشته باشید.
در حقیقت این معیار هم برای سنجش میزان موفقیت و تعیین ظرفیت کار و هم برای یافتن مشکلات کسب و کار، کارایی دارد.
حاشیه سود چیست؟
حاشیه سود، شاخصی برای تعیین میزان سودآوری است که از تقسیم میزان سود بر میزان فروش حاصل میشود. به عبارت دیگر از کل درآمد شرکت میزان هزینهها کاسته شده و رقم به دست آمده بر میزان فروش تقسیم میشود. این نسبت مالی آسان و کاربردی، اطلاعات فراوانی از کسب و کار در اختیار شما قرار میدهد.
بالا بودن این معیار به این معناست که مسیر حرکت کسب و کار درست است و سودآوری کار به اندازهای است که پس از کسر هزینهها درآمد بالایی نیز باقی میماند. پایین بودن این معیار به منزله آن است که سوددهی شرکت قابل اطمینان نیست و اگر در اسرع وقت تغییرات مناسبی در روند کار ایجاد نشود بقای کار به خطر میافتد. برخی متخصصان مالی حاشیه سود 20% را مطلوب و کمتر از 5% را نامطلوب توصیف میکنند.
کاربردهای حاشیه سود
– ارزیابی میزان فروش
گاهی پایین بودن این معیار به دلیل فروش کم یک شرکت است. اما فروش کم کسب و کار میتواند تفسیرهای مختلفی داشته باشد.
به عنوان مثال اگر حوزه کاری شرکت فروش بالایی داشته باشد یعنی دیگر رقبا فروش خوبی داشته باشند فروش کم شرکت به این معناست که شرکت سهم کمی در این بازار دارد. اما گاهی فروش کم ناشی از مشکلات داخلی شرکت است و ارتباطی با شرایط بازار ندارد.
– مدیریت هزینهها
پایین بودن این معیار نشانه هزینههای بالای یک شرکت نیز هست. اگر به هر طریقی شرکت بتواند مخارج خود را مدیریت کند به تبع آن حاشیه سود شرکت افزایش مییابد.
مخارج بالا ممکن است ناشی از تعداد بیش از حد کارکنان، تولید بیش از فروش یا هزینه بالای اجاره و امثال آن باشد. حذف محصولاتی که فروش خوبی ندارند، شناسایی فروشندگانی که آمار فروش کمی دارند و کاهش ضایعات شرکت از راهکارهای مدیریت مخارج است.
– استراتژی قیمتگذاری
حاشیه سود پایین حتی میتوان مشکلاتی در استراتژی شرکت را نمایان سازد. به عنوان مثال استراتژی غلط قیمتگذاری میتواند عامل پایین بودن این معیار باشد.
– موجودی شرکت
در محاسبه حاشیه سود موجودی شرکت نیز اهمیت زیادی دارد. حتی در شرایطی که موجودی شرکت در قالب دارایی شرکت ثبت شده باشد در میزان فروش تأثیری ندارد. راهکارهایی مانند تخفیف موجودیهای قدیمی موجب افزایش فروش و در نتیجه افزایش این معیار میشود.
محدودیت حاشیه سود
علیرغم کارایی زیاد این شاخص باید توجه داشت که این شاخص برای مقایسه شرکتهایی که در یک حوزه کاری خاص فعالیت میکنند کاربرد دارد.
حاشیه سود دو شرکت از دو گروه کاری مختلف را نمیتوان مقایسه کرد. چون هر حوزه کاری یا مدل کسب و کار، ویژگیهای خاص خود را دارد. نحوه قیمتگذاری، میزان سود، میزان موجودی و هزینههای کار برای مشاغل گوناگون متفاوت است.
بنابراین مقایسه این معیار باید برای مدلهای کسب و کاری مشابه یا فعالان یک حوزه کاری صورت گیرد.
سخن آخر اینکه موفقیت در کسب و کار مستلزم ارزیابی مداوم اوضاع است. بر طبق شواهد موجود، حاشیه سود راهکاری مطمئن برای این ارزیابی است که محاسبه و تحلیل سادهای دارد. اگر تصمیمات و برنامهها مطابق این معیار اتخاذ شود موفقیت دیگر یک رؤیا نخواهد بود.