اقتصادی

فقدان شایسته‌ سالاری ؛ جولان بی‌اعتمادی

اگر انتصاب افراد در جامعه‌ای مبنایی جز تخصص و مهارت ایشان داشته باشد، فساد و ناکارآمدی به همراه دارد. البته در شایسته‌سالاری در کنار تخصص و مهارت موارد دیگری نیز باید به عنوان مبانی کار در نظر گرفته شود. شایسته‌سالاری چنان تحولی در نظام یک کشور ایجاد می‌کند که می‌توان آن را به عنوان شاه‌کلید مشکلات جامعه معرفی کرد.

به گزارش تفاهم آنلاین، بی‌اعتمادی مردم به ساختار حاکمیت دلایل متعددی دارد که یکی از مهمترین آنها عدم حاکمیت شایسته‌ سالاری در جامعه است. ناکارآمدی و فساد مسئولین زنگ خطر بی‌اعتمادی مردم و تزلزل نظام را به صدا در می‌آورد.

روشن است که اگر مسئولین بر مبنای تخصص، تعهد، سوابق، صلاحیت و یا به عبارت دیگر شایسته‌ سالاری انتخاب شوند آثار آن در حوزه مسئولیت ایشان نمایان است.

در حالی که اگر بر مبنای تعلقات خویشاوندی، قومی و حزبی انتخاب شوند نمی‌توانند مسئولیت خود را به درستی انجام دهند و چه بسا به پشتوانه حمایت‌های غیرقانونی، زمینه ایجاد فساد را فراهم سازند. بنابراین شایسته‌ سالاری گامی مهم در راستای توسعه و پیشرفت هر جامعه است.

مبانی برقراری نظام شایسته‌ سالاری

– اولویت دانش و مهارت

در ظاهر، اولویت قرار دادن دانش و مهارت یک اصل کاملاً بدیهی است. مگر می‌شود فردی به انجام کاری مشغول باشد که در آن مهارتی ندارد؟

حقیقت این است که این اصل کاملاً بدیهی در تمام مشاغل حرفه‌ای لحاظ می‌شود ولی در کمال تعجب در کشورهای توسعه نیافته اصل نانوشته و ناگفته‌ای برقرار است که در مورد مقام‌های اداری و سیاسی این امر لحاظ نمی‌شود.

یعنی به بهانه‌هایی نظیر قدرت مدیریت و یا سابقه سیاسی، مسئولیتی به افراد سپرده می‌شود که هیچ تخصصی در آن ندارند و این همان پاشنه آشیل این کشورها و بزرگترین مانع توسعه آنهاست.

– بینش و بصیرت سیاسی

در کنار دانش و تخصص حرفه‌ای کسی شایسته و سزاوار مسئولیت در جامعه است که از بصیرت سیاسی کافی نیز برخوردار باشد.

زیرا مقامات به هر حال با منافع ملی سر و کار دارند. بنابراین فرد شایسته فردی است که در کنار تخصص از بینش سیاسی کافی برای تشخیص مصالح کشور برخوردار باشند.

– نواندیشی

اگر دانش و تخصص به تنهایی معیار شایسته‌سالاری قرار گیرد گاه تنها اتکا به گذشته و تکرار و تداوم یک سیستم رخ می‌دهد.

در حالی که حمایت از ایده‌های نو و خلاقیت و نوآوری لازمه یک نظام پویا و در حال توسعه است. بنابراین کسی شایسته کسب مقام و مسئولیت است که به نوآوری و ابتکار در امور بها بدهد.

– تعهد سازمانی

چالش مهمی که پیش روی مسئولان و مدیران است عطش کسب قدرت و ارتقای مقام است. لذتی در مدیریت و قدرت هست که می‌تواند اصل موضوع را به حاشیه ببرد.

بنابراین در یک نظام شایسته‌سالاری باید به فردی مسئولیت امور سپرده شود که برای انجام کار، ایجاد تغییر و توسعه در حوزه کاری خود اشتیاق داشته باشد. چنین فردی به دلیل تعهد سازمانی هرگز مسئولیت خود را به بهانه کسب مقام بالاتر رها نمی‌کند.

– ضوابط اجرایی

در نظام شایسته‌سالاری باید قواعد روشنی برای انتصاب افراد وجود داشته باشد. اگر در سازمانی مواردی از قبیل توصیه‌های خانوادگی، حزبی و امثال آن در انتصاب افراد اثرگذار باشد اصول شایسته‌سالاری در آن نفی شده است.

نمونه موفق آن نیز کشور ژاپن است که در آن انتصاب مدیران از رده‌های پایین آغاز شده و هرکس تنها با پیمودن مراتب مختلف به مقامات بالا می‌رسد.

بنابراین تمامی افراد به جای صرف توان خود برای نزدیکی به مقامات؛ انرژی و توان خود را برای کسب دانش و تجربه در کار صرف می‌کنند تا مدارج ترقی را به ترتیب طی کنند.

شاه‌کلید مشکلات جامعه

بیراه نیست اگر شایسته‌سالاری را شاه‌کلید مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه بدانیم. برقراری چنین نظامی با حذف معضلاتی از قبیل رانت، فساد اداری، چندشغلی و ناکارآمدی مدیران؛ بخش اعظم مشکلات جامعه را برطرف می‌نماید.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا