پیوند از هم گسیخته جوانان و شادی
سلامتی و توانمندی دوران جوانی قاعدتاً بهترین بهانه و دلیل برای شادی است. اما سالهاست پیوند از هم گسیخته جوانان و شادی معضل تمام جوامع بشری است. ابتدا باید بدانیم که شادی ظاهری با شادی درونی تفاوت دارد. آنچه اصیل و ماندگار است شادی درونی است که با رضایت از زندگی ارتباط تنگاتنگی دارد.
به گزارش تفاهم آنلاین، جوانان و شادی قاعدتاً میبایست دو همراه همیشگی باشند. چه چیز بهتر از سلامتی و توانمندی جوانی میتواند عامل شادی بشر باشد. پس چگونه است که پیوند جوانان و شادی به یکی از معضلات جامعه بشر امروز تبدیل شده است؟
پیش از شروع مبحث جوانان و شادی باید تعریف روشنی از شادی داشته باشیم. دو نوع شادی “ظاهری و موقتی” و شادی “درونی و ماندگار” وجود دارد. دستیابی به شادی ظاهری چندان دشوار نیست. تعامل با دوستان، حضور در طبیعت یا دنیای کودکان به سادگی میتواند انسان را شاد نماید. از لحاظ علمی اثبات شده حتی تظاهر به شادی ظاهری مانند تمرین خندیدن نیز اثرات مثبتی در جسم و روح انسان دارد.
اما در مورد شادی اصیل و ماندگار، موضوع کاملاً متفاوت است. انسان زمانی میتواند لذت شادی اصیل و حقیقی را درک نماید که از زندگی خود رضایت داشته باشد. رضایت از زندگی اما برخلاف تصور عموم مردم لزوماً به سطح رفاه در زندگی وابسته نیست.
حس رضایت درونی به نوعی باوری درونی است که شخص همواره به نیمه پر لیوان مینگرد. چنین افرادی همواره چیزی برای شکرگزاری و لبخند و رضایت خود دارند. آنها هر روز را بهترین روز زندگی دانسته و با امید به فرداهای روشن همواره در تلاش و تکاپو هستند.
پیوند از هم گسیخته جوانان و شادی حاصل چیست؟
از عجایب روزگار ما این است که در یک سوی جهان، جوانان کشورهای در حال توسعه از جمله ایران در حسرت زندگی جوانان در کشورهای توسعه یافته هستند و در آن سوی دنیا مثلاً جوانان اروپایی در جستجوی لذت زندگی به دنبال تجربههای عجیب و غریبی هستند که شأن انسانی را زیر سؤال میبرد. در حقیقت مشکل اینجاست که هر دو گروه مسیر نادرستی برای رسیدن به رضایت و شادی در پیش گرفتهاند.
بر خلاف تصور جوانان ما رفاه و امکانات مطلوب زندگی به خودی خود نمیتواند عاملی برای شادی درونی انسان باشد. امکانات زندگی در بالاترین سطح هم که باشد پس از مدتی برای انسان عادی و تکراری میشود. شاهد این ادعا افراد ثروتمندی هستند که گرفتار افسردگی میشوند و حتی به مرز خودکشی میرسند.
در سوی دیگر، جوانان اروپایی و آمریکایی به دنبال شادی در لذات دنیوی و غرایز جسمانی خود هستند. آنها هیچ مرزی برای لذات شهوانی خود قائل نیستند؛ اما هرچه پیش میروند گویا عطش آنها بیشتر میشود و هرگز سیراب نمیشوند.
نتیجه این داستان، پیوند از هم گسیخته جوانان و شادی در تمام دنیا است. حقیقت این است که در زمینه امکانات و شرایط زندگی مهم این است که افراد به نتیجه کار و تلاش خود در زندگی دست یابند.
چیزی که متأسفانه در سالهای اخیر در کشور ما به دلیل تحریمهای ظالمانه و سوءتدبیرها وجود نداشت. بر باد رفتن زحمات و سرمایه مردم امید آنها به آینده روشن را از بین میبرد. قاعدتاً در چنین شرایطی نمیتوان انتظار رضایت و شادی مردم را داشت.
از طرف دیگر حرکت خلاف فطرت انسانی نیز نمیتواند شادی درونی به دنبال داشته باشد. جوامع غربی با رهایی کامل غریزه به دنبال شادی هستند. چیزی که به دلیل عدم همخوانی با فطرت انسانی به سرانجام نمیرسد.
به عنوان مثال در مورد غریزه جنسی تعیین محدودیت در قوانین مذهبی به این دلیل است که این غریزه اگر رها شود سیری ناپذیر است و سرانجام شومی چون ارتباط با کودکان و حیوانات دارد. مورد دیگر شادی ظاهری و موقتی حاصل از مشروبات الکلی و مواد مخدر است. اعتیاد و تلاش بشر برای یافتن مخدرهای قویتر بیانگر عدم ماندگاری و بی حاصل بودن این نوع شادی است.
بنابراین باید گفت نه رفاه و ثروت و نه آزادی بی قید و بند، ضامن شادی جوانان نیست. پیوند جوانان و شادی مستلزم وجود نگرش مثبت در زندگی، حداقل امکانات و رفاه، عدالت اجتماعی، امید به آینده و حرکت در مسیر فطرت پاک انسانی است.