شایستهسالاری مزیت است نه فضیلت
شایستهسالاری یکی از راهکارهای اصولی برای توسعه و پیشرفت مداوم سازمانی است. در مسیر تحقق این امر مشکلات و موانع فراوانی وجود دارد. حذف برخی از این موانع به آموزش و فرهنگسازی در جامعه نیاز دارد. در صورتی که فرهنگسازی هم زمان با تغییرات ساختاری صورت گیرد جامعه نیز به سادگی با این تغییرات همراه میشود.
به گزارش تفاهم آنلاین، شایستهسالاری در دنیای امروز نه به عنوان یک امتیاز اخلاقی بلکه به عنوان یک مزیت رقابتی برای شرکتها اهمیت دارد. اگر زمانی منابعی مانند زمین، سرمایه، ماشینآلات و نیروی کار بیشتر، معیار سنجش قدرت شرکتها بود امروزه بدون نیروی کار متخصص، مجرب و کارآزموده حذف از گردونه رقابت بازار به سادگی اتفاق میافتد.
زیرا در میان رقابت شدید، شرایط محیطی ناپایدار و پیشرفت برقآسای فناوری، فرصتی برای خطا وجود ندارد. بنابراین مجموعهای که به شایستهسالاری پایبند نباشد پیش از آن که به مردم و جامعه آسیب بزند تیشه به ریشه خود زده است. لذا بهترین راهکار افزایش کارایی و توسعه سازمانی، شناسایی موانع شایستهسالاری و حذف آنها است.
موانع شایستهسالاری
سوءاستفاده از گرایشهای فرهنگی
انتصاب افراد بر اساس دانش، مهارت، تجربه و علایق شخصی سادهترین توصیف شایستهسالاری است که نتیجه آن کارایی، بازدهی و نشاط بیشتر در محیط کاری است. حال اگر در سازمانی دلایل دیگری برای انتخاب و انتصاب افراد در سمتهای مختلف در نظر گرفته شود خلاف این امر اتفاق میافتد.
نکته قابل تأمل این است که در اینجا موضوع، ارزشمندی معیارها نیست بلکه موضوع، اثرات آن در محیط کاری است. منظور از گرایشهای فرهنگی روابط دوستی، روابط قومی، تبعیض جنسیتی و پوشش ظاهری است که ممکن است هریک در جایگاه خود ارزشمند باشند ولی اولویت دادن آنها برای انتصاب شغلی تبعات منفی بسیاری به همراه دارد.
قانون گریزی
قاعدتاً در هر سازمانی قوانین و مقررات خاصی برای انتخاب و ارتقای افراد وجود دارد. اما دلایلی نظیر خلأ قانونی، عدم وجود پشتوانه اجرایی، ضعف نهادهای نظارتی و عدم تعهد مدیران به پاسخگویی در برابر قانون و افکار عمومی زمینه را برای نقض یا نادیده گرفتن قانون فراهم میسازد.
گرایشهای سیاسی
انتخاب افراد بر اساس گرایشهای سیاسی یکی از مخربترین معیارهایی است که جایگزین شایستهسالاری در سازمانهای مختلف میشود. در ظاهر، توجیهی برای این امر وجود دارد که همخوانی گرایش سیاسی افراد موجب همکاری و تعامل بهتر آنان میشود.
در حالی که در نهایت این کارایی افراد در پیشبرد امور است که معیار سنجش قرار میگیرد. چه بسا عملکرد نامناسب افراد در سمتهای غیرتخصصی جایگاه و وجهه حزب سیاسی ایشان را نیز خدشهدار کند.
ساختار سازمانی نامناسب
ساختار سازمانی از بدو ورود به سازمان باید در راستای شایستهسالاری شکل گرفته باشد. به عبارت سادهتر قوانین استخدام باید به گونهای تدوین، اجرا و نظارت شود که نتیجه آن جذب افراد شایسته در سازمان باشد.
در ادامه نیز ارتقای افراد باید بر مبنای اصول شایستهسالاری صورت گیرد. هرگونه اشکال در شناسایی، جذب و ارتقا افراد شایسته ساختاری مخرب درون سازمان ایجاد میکند که در نهایت کارایی و بازدهی سازمان را کاهش میدهد.
خصوصیات اخلاقی فردی
برخی خصوصیات اخلاقی افراد نیز میتواند مانع تحقق شایستهسالاری در سازمان شود. خودخواهی، حسادت، نداشتن روحیه تیمی، عدم تعهد کاری و عدم تعلق خاطر به محیط کاری از جمله این خصوصیات است.
فردی که تنها به منافع شخصی خود بیندیشد یا توانایی همکاری و تعامل با افراد مختلف را نداشته باشد نمیتواند شایستهسالاری را تحمل کند.
سخن آخر
اگر سازمانی در پی تحقق اهداف و پیشرفت مداوم خود باشد برقراری شایستهسالاری را نباید به تأخیر بیاندازد. ایجاد تغییرات ساختاری و فرهنگسازی در این حوزه باید به طور همزمان صورت گیرد تا اهداف و نتایج عالی آن برای همگان مشخص گردد. در این حالت است که تمام افراد اهمیت و ضرورت آن را درک کرده و به سادگی با آن همراه میشوند.