فرهنگی

“هجده‌هزار پا” فیلم مستندی که ایده‌ حاج قاسم بود

کارگردان مستند «هجده‌هزار پا» ماجرای ساخت این مستند با ایده ابتدایی که شهید سلیمانی مطرح کرده بود را شرح داد و از اکران آن در سالروز شهادت سردار سلیمانی در فرهنگسرای رسانه خبر داد.

به گزارش تفاهم آنلاین مستند هجده‌هزار پا به‌کارگردانی مهدی شامحمدی یکی از مستندهای برتر جشنواره سینماحقیقت بود که توانست دو جایزه را به خود اختصاص بدهد؛ جایزه بهترین مستند در بخش شهید آوینی و جایزه ویژه شبکه مستند. این فیلم مستند همچنین توانست در رتبه دوم پرمخاطب‌ترین فیلم‌های جشنواره قرار بگیرد.

هجده هزارپا روایتی متفاوت از جنگ در سوریه است. فوعه و کفریا در محاصره سنگین مسلحین قرار دارد و امکان ارسال غذا و دارو به آن وجود ندارد، مگر به‌یک‌طریق و آن هم ارسال هوایی است. هواپیماها برای آنکه بتوانند محموله‌های غذایی و دارویی را به دست مردم برسانند، باید در ارتفاعی بیشتر از هجده‌هزار پا بپرند تا از تیررس ضدهوایی مسلحین در امان باشند. در این فیلم، علاوه بر نمایش رنجی که بر مردم فوعه و کفریا گذشته است، مستندساز تصمیم می‌گیرد در اقدامی خلاقانه از کسانی که بیرون از محاصره هستند و دیگر اعضای خانواده‌شان در محاصره است، بخواهد تا بسته‌ای را برای آنان بفرستد. جمع‌آوری بسته‌ها، ارسال آن از طریق هواپیماهای بارریز و رسیدن آن به دست مردم سوژه این فیلم مستند است.

در زیر گفت‌وگویی با مهدی شامحمدی، کارگردان این اثر داریم:

در سال‌های اخیر دو مستند موفق به‌نام‌های «خانه‌ای برای تو» و «فصل هرس» را ساختید که با موضوعات اجتماعی و به‌صورت دقیق‌تر درباره بیماری سرطان بود و از قضا جوایز زیادی را هم کسب کرد؛ چگونه شد که دیگر این راه را ادامه ندادید و سراغ مستندی از جنس مستند بحران رفتید؟

شامحمدی: حجم کارهایی که درباره مقاومت و جنگ انجام داده‌ام خیلی بیشتر از کارهای اجتماعی من است و تاکنون مستندهای زیادی را با این سوژه ساخته‌ام، به‌عبارت دیگر، مستندهای اجتماعی من همین 3ـ4 کاری بوده که بیشتر دیده شده است و مابقی کارها در زمینه مستندهای تاریخ معاصر، حوزه مقاومت و… بوده است. درست است که مستندهای اجتماعی برای جشنواره‌ها و مخاطب از جذابیت بیشتری برخوردار است اما مستندهای بحران و تاریخ معاصر برایم در اولویت است و معتقدم این کارها بیننده بیشتری در تلویزیون دارد. یکی از مؤلفه‌هایی که همواره برایم مهم است، تأثیرگذاری بر مخاطب است و به‌نظرم مستندهای بحران و جنگ این فاکتور را در سطح اعلایی دارند، به همین دلیل هرزمان فرصتی پیش آمده است سراغش رفتم.

در ساخت مستند «هجده‌هزار پا» این فرصت چگونه برایتان فراهم شد؟

شامحمدی: در زمان انقلاب تونس توانستم به این کشور سفر کنم و مستندی را در آنجا ساختیم که بسیار فوق‌العاده بود. بعد از آن خیلی تلاش کردم که در سوریه و عراق حاضر شوم و از اولین روزهایی که عراق و سوریه به هم ریخت، بسیار دوست داشتم به آنجا بروم، با این حال، علی‌رغم همه پیگیری‌هایی که داشتم موفق به حضور در مناطق عملیاتی نشدم تا اینکه در سال 1396، توانستم از طریقی به سوریه بروم. سوژه‌ای که برای ساخت مستند از آن به من پیشنهاد شد، فوعه و کفریا و هجده‌هزار پا بود.

ایده ابتدایی «هجده هزار پا» را خود سردار سلیمانی داد

به‌صورت دقیق‌تر، ماجرا از این قرار بود که حاج قاسم سلیمانی به یکی از مسئولین کشور گفته بود که “در فوعه و کفریا به‌دلیل محاصره‌ای که وجود داشت، هواپیماهایی از ارتفاع 18 هزار پا بارریزی می‌کنند و آذوقه مردم را از این طریق برایشان می‌فرستند، خوب است که مستندی از این فعالیت هواپیماهای بارریز ساخته شود تا سندی از این اقدام به‌یادگار بماند.”، با مطرح شدن این ماجرا، به‌واسطه‌ای ساخت این فیلم به من پیشنهاد شد؛ در اولین مواجهه، خیلی هم از این سوژه خوشم نیامد و گفتم که “جذابیتی برای مخاطب ندارد” اما با خودم گفتم که “می‌توان این سوژه را گسترش داد.”

مستند , سینما , سینمای ایران , کشور سوریه , سردار قاسم سلیمانی , داعش | گروه تروریستی داعش ,

با کمی تحقیق و پژوهش و پرس‌وجو از مستندسازانی که در منطقه حضور داشتند فهمیدم که این مسئله خیلی فوق‌العاده است و کاملاً جذب شدم که مستندی با این سوژه بسازم، البته چیزی که آنان می‌خواستند بسازند با چیزی که من درنظر داشتم، تفاوت داشت. آنان صرفاً می‌خواستند بارریزی‌ها که کار بسیار سختی هم بوده است به‌تصویر کشیده شود اما من کنار آن دنبال سوژه‌ای انسانی نیز بودم، بر همین اساس، در ابتدا مستندی گزارشی درباره بارریزی از هواپیماها ساختم و در همان‌جا تدوینش کردم و آماده شد. باید بگویم کسانی که در این بارریزی‌ها کمک می‌کردند انسان‌هایی فوق‌العاده بودند که واقعاً کاری خطرناک را انجام می‌دادند.

ماجرا گذشت و در سفر دوم، قرار شد که سراغ همان سوژه‌ای برویم که از ابتدا می‌خواستم در موردش فیلم بسازم و آن هم ارسال بسته‌هایی از سوی افرادی بیرون از محاصره برای عزیزان‌شان در داخل محاصره بود. همان‌طور که می‌دانید مسلحین به‌ازای دریافت اسرای خود که توسط نیروهای مقاومت دستگیر شده بودند، حاضر شدند تعدادی از محاصره‌شدگان فوعه و کفریا را به بیرون از محاصره ببرند، همین موضوع سبب شده بود تعدادی از اعضای خانواده‌ها بیرون و تعدادی دیگر داخل محاصره باشند.

بنابراین در سفر دوم برنامه و سوژه دقیقی برای ساخت فیلم داشتید؟

شامحمدی: ما اتاق فکری داریم که در آن برای هر فیلم مستندی که قرار است ساخته شود، برنامه‌ریزی می‌کنیم و سوژه را با نگاه‌های مختلف مورد بررسی قرار می‌دهیم، وقتی قرار شد که سفر دوم را آغاز کنیم، اتاق فکری تشکیل شد و سوژه‌هایی انسانی را که می‌شد از این اتفاق ساخت بررسی کردیم. پیشنهاد اولم این بود که مادری را پیدا کنیم که فرزندش داخل جبهه‌هاست و حال‌وهوای او را روایت کنیم، مثلاً این مادر شال گردنی برای بچه‌اش ببافد و آن را به دستش برساند، با همین سوژه وارد منطقه شدیم و از قضا چنین سوژه‌ای را هم پیدا کردیم اما واقعاً آن فاکتورهایی را که مدنظر ما بود نداشت و از نظر داستانی نمی‌شد که به او بپردازیم، دلیل این اتفاق این بود که آنان این‌قدر سختی کشیده بودند و عزیزانشان را از دست داده بودند که به‌نوعی در برابر این جنگ منفعل شده و شاید نسبت به خیلی از اتفاقات اطرافشان سرد شده بودند، بنابراین آن مادری که پیدا کرده بودم، مناسب ساخت فیلم نبود و اصلاً چنین دغدغه‌ای نداشت.

مستند , سینما , سینمای ایران , کشور سوریه , سردار قاسم سلیمانی , داعش | گروه تروریستی داعش ,

احمد را چگونه پیدا کردید؟

در ادامه جست‌وجوهایی که داشتیم، احمد را پیدا کردیم. او هم در ابتدا کمی سرد و بی‌انگیزه بود اما توانستیم احساساتش را برانگیخته کنیم و سوژه ساخت مستند «هجده‌هزار پا» شکل گرفت، تلاش بسیاری کردیم که در فیلم، شخصیت‌پردازی دقیقی از احمد انجام بدهیم و دغدغه‌هایش را به‌تصویر بکشیم، همان‌طور که در فیلم دیدید، او قبل از آغاز جنگ در سوریه، پزشک شده و کلی آرزو برای زندگی‌اش داشته است اما جنگ بسیاری از این آرزوها را در او از بین می‌برد.

هدیه‌های عجیب و غریبی که به محاصره فرستاده می‌شد

به‌هرحال با توجه به پتانسیلی که در احمد پیدا کردیم تصمیم گرفتیم فیلم را با خود او جلو ببریم، ماجرا از این قرار بود که با اعلام فراخوان، از کسانی که بیرون از محاصره بودند درخواست کردیم تا بسته‌هایی تا 3 کیلوگرم را به ما بدهند تا ما این بسته‌ها را از طریق بارریزی‌ها به دیگر عزیزانشان که در محاصره‌اند برسانیم. جالب است بدانید که بعضی از هدیه‌ها بسیار خاص بودند؛ مثلاً خیلی‌ها شکلات فرستاده بودند، یکی لباس دامادی برای پسرش فرستاده بود، دیگری برای نوه‌هایش که از ابتدای تولد در محاصره بودند و بعضی از میوه‌ها مثل موز را تاکنون ندیده بودند، موز فرستاده بود و…  .

حجم باری که باید ارسال می‌شد، زیاد نبود؟

شامحمدی: برای دریافت بسته‌ها به شهرهای مختلفی رفتیم؛ از لاذقیه تا زینیبه، در حقیقت به تمام شهرهایی که اهالی فوعه و کفریا بدان پناه برده بودند، سفر کردیم تا بسته‌هایشان را دریافت کنیم. بعد از این که احمد به شهرهای مختلف رفت و بسته‌ها را جمع‌آوری کردیم، آنها را کارتن‌بندی کردیم. جمع این بسته‌ها حدود 2400 عدد بود که با درنظر گرفتن وزن 3کیلوگرمی برای هر بسته عددی فوق‌العاده داشتیم. مسئولین امر جلوی فعالیت ما را گرفتند که البته حق هم داشتند. در ابتدا قرار بود یک‌پنجم بار یک هواپیما را در اختیار داشته باشیم اما مجموع باری که جمع شده بود، نزدیک به 3 هواپیما بود و ارسال آن از طریق هوایی هزینه بسیار زیادی به‌همراه داشت.

دقت کنید که امکان محدودکردن این هدیه‌ها و کاهش بار ارسالی وجود نداشت، حدود 20 هزار نفر بیرون از محاصره بودند و طبیعتاً دوست داشتند برای عزیزان‌شان چیزی بفرستند. نمی‌دانم چگونه بود که همه با یک تلفن خبردار می‌شدند، گله می‌کردند و می‌گفتند “چرا فلان جا رفتید و بسته‌هایشان را جمع کردید اما سراغ ما نیامدید؟”، حتی جالب است که عده‌ای از داخل محاصره زنگ زدند و به احمد گفتند “ماجرای بسته‌هایی که جمع‌آوری می‌کنید چیست؟”، در نهایت بسته‌ها در حجم زیادی جمع شد اما به ما اجازه ندادند که این بسته‌ها بارگیری شود، معتقد بودند که این بسته‌ها خیلی مهم نیستند و باید در ابتدا غذا و آذوقه را برایشان ریخت اما من هم می‌گفتم “درست است که این بسته‌ها به‌اندازه غذا و دارو اهمیت ندارد اما هدیه‌هایی از طرف عزیزانشان است و در روحیه کسانی که در محاصره حضور دارند بسیار اثرگذار است چرا که قاصدکی از سوی اعضای خانواده‌شان است که قطعاً خوشحالشان می‌کند.”

خاطرم هست یکی از کسانی که تلاش بسیار زیادی برای ساخت این فیلم داشت و کمک زیادی به من کرد، یک روز من را کنار کشید و گفت؛ “کار جایی گیر است که فقط یا باید دستور رهبری را داشته باشید یا حاج قاسم، حتی اگر رئیس جمهور هم دستور بدهد گره‌ای باز نمی‌شود.”، خیلی نگران شدم، 2400 کارتن با کلی امید و آرزو جمع شده بود و تصور اینکه این بسته‌ها به دستشان نرسد خیلی سخت بود، بلافاصله به تهران برگشتم و به دفتر همان واسطه‌ای رفتم که مرا برای ساخت این مستند پیشنهاد داده بود. او هم به‌واسطه ارتباط نزدیکی که با شهید سلیمانی داشت به ایشان زنگ زد و تلفنی اجازه این کار را گرفت. خودم در زمانی که با شهید سلیمانی تلفنی حرف می‌زد در دفتر کارش بودم، وقتی ماجرا را برایشان تعریف کرد، اجازه داد و هماهنگ کرد که بتوانیم همراه با بارریزی هواپیماها این هدیه‌ها را به دست مردم فوعه و کفریا برسانیم.

مستند , سینما , سینمای ایران , کشور سوریه , سردار قاسم سلیمانی , داعش | گروه تروریستی داعش ,

پس از این که هدیه‌ها را از طریق بارریزی هوایی برایشان ریختید، چه واکنشی داشتند؟ به دستشان رسید؟

شامحمدی: وقتی این اتفاق افتاد خیلی خوشحال بودند، اصلاً باورشان نمی‌شد که چنین اتفاقی افتاده باشد، احمد می‌گفت “تا روزی که پدرم زنگ نزند و بگوید چیزی که برایم فرستادی به دستم رسیده است،‌ باور نمی‌کنم.”، کار عجیب و غریبی بود، 2400 کارتن خریدیم، همه را بازرسی کردیم که مبادا مورد خطرناکی در آن گذاشته باشند و بارریزی‌ آن از ارتفاع 18 هزار پایی غیرقابل باور است. روی تمام بسته‌ها نام دریافت‌کننده همراه با یک کد نوشته شده بود و مطمئن می‌شدند که این بسته دقیقاً برای همین فرد ارسال شده است، به‌یاد ندارم برای فیلم مستندی این‌قدر انرژی گذاشته شده باشد، ما گروه عریض و طویلی نبودیم و در سفر سوم تنها 3 نفر بودیم، البته تیم ما زحمات زیادی کشیدند.

قبلاً آقای وحید فراهانی مستند «با صبر زندگی» را در مورد محاصره فوعه و کفریا ساخته است؟ شما زودتر به آنجا رفتید یا ایشان؟

شامحمدی: وحید فراهانی در ماجرای تبادل اسرا حضور داشته است؛ در حقیقت او رفته بود که از این ماجرا فیلم بگیرد و آن انفجار رخ می‌دهد اما خودش در صحنه انفجار نبوده و در مقصد یعنی در حلب بوده است. آنان یک سال قبل از ما در این منطقه حضور داشتند اما نکته مهم اینجاست که کارشان درباره فوعه و کفریا نیست، آنان فقط ماجرای تبادل را به‌تصویر کشیدند.

به‌نظر می‌رسد که ساخت این مستند همراه با خاطرات تلخ و شیرین زیادی بوده است؛ چه خاطره‌ای برایمان تعریف می‌کنید؟

شامحمدی: خاطرم هست وقتی برای اولین بار سوار هواپیما شدم و به ارتفاع 18هزارپایی رفتیم تا بسته‌ها را بریزیم، به داخل کابین خلبان رفتم تا شهر را از آن ارتفاع تماشا کنم، احساس کردم که زیر پایمان ابرهای خیلی قشنگی است، به خلبان گفتم “عجب ابرهای زیبایی”! تعجب کرد و گفت “اینها ابر نیست، اینها گلوله‌های ضدهوایی داعشی‌هاست که به‌سمت ما شلیک می‌کنند و دودش را زیر پایت می‌بینی، کافی است کمی ارتفاع‌مان را کم کنیم تا هدف گلوله‌هایشان قرار بگیریم.”، واقعاً ترسناک بود.

مستند , سینما , سینمای ایران , کشور سوریه , سردار قاسم سلیمانی , داعش | گروه تروریستی داعش , مستند , سینما , سینمای ایران , کشور سوریه , سردار قاسم سلیمانی , داعش | گروه تروریستی داعش ,

مسیر اکران این فیلم چگونه خواهد بود؟ آیا به اکران بین‌المللی فکر می‌کنید؟

شامحمدی: در اولین گام، همزمان با سالگرد شهادت شهید سلیمانی اولین اکران خارج از جشنواره را در فرهنگسرای رسانه خواهیم داشت، قرار است در برنامه‌ای ضمن نقد و بررسی اثر، به ابعاد فعالیتی شهید سلیمانی و به‌ویژه فعالیت‌های رسانه‌ای ایشان پرداخته شود.

دنبال اکران بین‌المللی نیز خواهیم بود که طبیعتاً سنگ‌اندازی‌هایی صورت می‌گیرد، البته این موضوع به پخش‌کننده ربط دارد، پخش‌کننده فیلم‌مان شخص معتبری است و نمی‌توانند برایش سنگ‌اندازی کنند.

دوست دارم این فیلم را در خود فوعه و کفریا و در سوریه به نمایش بگذاریم، به ما این قول را دادند که در آنجا سه اکران برای مردم فوعه و کفریا داشته باشیم، فکر می‌کنم نمایش این فیلم بتواند مردم را خوشحال کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا