یک فعال اقتصادی: تصمیمسازان تجارت مرغشان یک پا دارد
اقتصاد این روزهای ایران و موج قیمتهای سنگین بازار گاه به این پرسش دامن میزند که وضعیت فعلی حاکم بر کشور منهای آن سیاستها و برهانهای کلان چه عاملی میتواند باشد؟ به بیان دیگر با فاکتور گرفتن علت اصلی تحریمهای اقتصادی، چه چیز باعث میشود توان مقاومت یک کشور در برابر این تحریمها تا این حد پایین بیاید؟
تفاهم آنلاین – امیرحسین کریمی: برای پاسخ به این سوالات و همچنین یافتن جوابی برای علل توسعهنیافتگی گیلان و سهمش از سیاستگذاری های اقتصادی کشور خبرنگار ما به سراغ سید جلیل جلالیفر-کارشناس اقتصادی رفته است. آنچه در ادامه میخوانید مشروح مصاحبه با اوست.
* آقای جلالیفر از نظر شما ضعف اقتصادی گیلان چه ریشههایی دارد؟ ما تولیدگر موفق نداشتهایم یا مشکل از جای دیگری ناشی میشود؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید ظرفیتهای اقتصادی استان گیلان مورد بررسی قرار گیرد وعمدتا در کدام بخش مترکز است. با این وجود نباید از این نکته غافل ماند که ظرفیت اقتصادی یک استان فقط به بخش تولیدی آن بستگی ندارد.
استان گیلان دارای یک موقعیت ویژهی ژئوپلیتیکی در حوزه تجارت و ترانزیت است که در جوار دریای کاسپین قرار گرفته و بدین ترتیب میتواند با چهار کشور حاشیهی این دریا و همچنین از طریق این کشورها با کشورهای چین ، اروپای شرقی و همچنین غربی ارتباط تجاری و ترانزیتی داشته باشد.
پس موقعیت جغرافیایی نیز در کنار تولید میتواند از عوامل دستیابی به توسعه باشد. به گواه آمارهای موجود سابقهی تاریخی استان گیلان نیز در تجارت با اتحاد جماهیر شوروی، سابقهی پرباری است و آنگونه که اسناد نشان میدهند بندرانزلی از مهمترین بنادر شمالی کشور بوده است که مبادلات تجاری قابل قبولی با کشورهای منطقه و اروپایی داشته است و چیزی حدود بالغ بر 200 سال عبور کشتی از مسیر بندرانزلی به سمت اتحاد جماهیر شوروی برقرار بوده است.
پس با این توضیحات باید گفت مزیت اقتصادی استان گیلان پیش از آنکه وابستهی تولیدش باشد به موقعیت درخشان جغرافیاییاش پیوند خورده است. اما برای اینکه بتوان از این موقعیت درخشان ژئوپلیتیکی استفادهی کارآمد کرد باید اقدامات ژئواکونومی درستی را که متناسب با این مزیت بالقوه باشد انجام داد.
مسئولین اقتصادی استان اگر بتوانند این دو موضوع را خوب تحلیل کنند قطعا می توانستند در راستای هدفگذاریهای توسعه ای و تامین منافع ملی کشور که استان گیلان نیز جزیی از این جغرافیاست، اقدامات اساسی و زیربنایی را مطالبه، سازماندهی و پیگیری نمایند.
البته من یک بخش از اشکال را در ساختار مدیریتی میبینم. ما در ساختار مدیریتی اقتصادی استان هم دچار ضعف هستیم. برخی از مدیران و افرادی که منصوب شدند متاسفانه جدیت لازم برای پیگیری پروژهها را ندارند و نمیتوانند در دستگاه ذیربط خود انسجام فکری برقرار کنند.
بنابراین بدلایل عدیده از جمله فقدان آشنایی با روشهای علمی و تخصصی مدیریتی و در سالیان گذشته نتوانستیم در مطالبهگری به اتحاد . نهایتا نتیجه برسیدیم.
در بخش تولید هم استان گیلان ظرفیتهای خوبی در حوزه صنعت دارد که باید برای آن بخش از توان تولیدی استان نیز در حوزه بازاریابی و مارکتینگ در بازار هدف کشورهای همسایه کارهایی اساسی انجام شود. ناگفته نماند متاسفانه در حوزه اقتصاد و خصوصا تجارت در کل کشور بعلت نفوذ دو گروه رانت ساز و رانت خوار مشکلات اساسی و ریشه وجود دارد . و پس لرزه های زلزله بزرگ فساد اقتصادی، توسعه اقتصادی استانها را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهد.
* چندی پیش مصاحبهای داشتم که مصاحبهشونده معتقد بود توسعهی گیلان بیش از آنکه به پولهای کلان نیاز داشته باشد وابستهی فکر خلاق است. چقدر با این گفته موافقید؟
در خصوص فکر خلاق بنده معتقد و باور دارم هر تداد بیشتر باشد بهتر خواهد بود ، ما در استان گیلان از نظر داشتن فکر خلاق فقیر نیستیم استان گیلان در همهی حوزهها دارای افراد جوانان خلاق و نخبه و همچنین افراد باتجربه می باشد ولی می دانید ایده و فکر خلاق ، جهت عملیاتی و تجاری شدن نیاز به سرمایه گذاری و حمایت دارد.
اساتید زحمتکش ما از محیط مدرسه تا دانشگاه زحماتی زیادی برای تربیت علمی فرزندان گیلانی می کشند و مجموعه عزیزان در پارک و علم و فن آوری تلاشهای زیادی را متحمل می شوند و خانواده ها نیز از سبد هزینه خود کسر و برای رشد فرزندان نخبه خود به امید آینده هزینه می کنند . در پایان کار باید سرمایه و سرمایه گذار وارد کار شود و این نخبگان را حمایت و ایده های خلاق آنها را تجاری سازی کنند.
ولی دیگر گفتن و تکرار کردن فایده ندارد همگان رتبه جذب سرمایه گذاری گیلان را می دانند. فکر نکنم این عیب بزرگ فراری دادن سرمایه گذار در استان خیلی ربطی به دولت مرکزی داشته باشد لذا برای این بخش از عامل مهم توسه یافتگی مدیریت سازمانی دستگاههای دولتی استان و استاندار و نمایندگان مجلس استان بوده که باید پاسخگوی مردم باشند و در رفع آن تدبیری کنند و سعی کنند همیشه عملکرد خود را ارزیابی و برای کسب رتبه مدیریتی بالاتر اقدامات موثری داشته باشند.
متاسفانه انتخاب و انتصاب برخی از مدیریان و روند فعالیت بخش دولتی متاثر از جناحبازی است و در این حوزه میتوان حرفهای زیادی گفت، اما چون به هر روی در سال آخر فعالیت دولت دوازدهم قرار داریم ترجیح میدهم به این حوزه خیلی وارد نشوم.
ضعفی که کل نظام حاکم بر کشور را تحت تاثیر خود قرار داده است و گیلان هم جزیی از این کل است، جدی نگرفتن سیاستهای اقتصاد مقاومتی است. این منشور و سند راهبردی اگر به خوبی نه فقط در استان بلکه در سطح ملی بدرستی و شایسته درک و اجرا میشد قطعا ما موفقیتهای بزرگی را کسب میکردیم.
اگرچه در پیرامون این سند مهم راهبردی، همایش ها و تریبونها و سمینارهای زیادی با صرف هزینه های هنگف و نجوبی شعارهای امیدوارکننده داده شد اما کلیات دولت تدبیر امید در تدوین و تنظیم و اجرای اقدامات آن ناتوان و ناکام بوده و در مرحلهی اجرایی حتی یک قدم نیز جلو نرفتهایم.
نمونه بارز آن در استان گیلان که دبیری کمیتهی اقتصاد مقاومتی به ریاست سازمان مدیریت برنامه و بودجه استان بود که می توانست با پیگیری و با کمک فعالان اقتصادی استان با ایجاد و خلق ایده های قوی در اجرای ماده 10 اقتصاد مقاومتی کارنامه موفقی را از خود و مجموعه استان در کشور بجا بگذارد ولی افسوس ایشان ضعیفترین عملکرد را در این بخش داشتند بنظرم ایشان یا با مفاهیم سیاست های اقتصاد مقاومتی آشنا نبودند.
دولت نباید آن بخش از اقدامات روتین عمرانی خود را در قالب آمار اقدامات ستاد اقتصاد مقاومتی بیاورد زیرا با این روش اهداف مهم راهبردی این سند به انحراف کشیده می شود.
دولت تدبیر و امید باید در این مدت با تدبیر خود با اجرای ماده 16 اقتصاد مقاومتی دولت را چابک و با حذف مقررات و دستورالعملهای غیرضرور امور را به بخش های خصوصی واگذار می کرد نه اینکه برخلاف این سند راهبردی بدنبال تبدیل وزارت صمت به دو وزارت خانه ناکارآمد می شد.
(لازم به ذکر است وزارت صمت کشورمان دارای 45000 پرسنل است که بیش از 50 درصد آن دارای مدرک تحصیلی زیر دیپلم و دیپلم هستند جا دارد یک مقایسه کنیم با کشور روسیه که وزارت توسعه صنعت و تجارت این کشور با داشتن 84 استان و 145 میلیون جمعیت دارای حدود 14000 نفر است و در قالب یک وزارت خانه فعالیت می کنند)
قبول دارم که بخش بزرگی از تحقق بندهای ماده 10 اقتصاد مقاومتی با دولت و ستاد فرماندهی کشوری بود اما دبیرخانه استان هیچگاه نخواست ایده های خلاق استانی را در راستای توسعه تجارت و تولید و لجستیک و نظایر را جمع آوری و بعنوان پیشنهاد و مطالبه در ستاد کشوری پیگیری نماید متاسفانه دبیر این ستاد در استان به سلیقه فکری و حزبی خودش رفتار می کند و باید استاندار محترم برخوردهایی در مواجه با این رفتارها را منظور می کردند با این باور که مسئولیت اجرای این سیاست ابلاغی با دولت است اما بخش بزرگی از مفاد ماده 10 اقتصاد مقاومتی که در جوزه تجارت و لجستیک است، با توجه به مزیتهای گیلان نمی توان متصور بود که از حیطهی اختیارات استان خارج می باشد و مدیریت استان میتوانست آنها را مدیریت کند.
از نظر من در بسیاری از موارد میشد شناسایی و تحلیل اشکالات و موانع، نیاز به دستورالعملهای تسهیلکننده در حوزهی تجارت را در استان پردازش و تحلیل کرده و با ایجاد همسویی و تعامل و همراه کردن استانهای همجوار و همچنین با استفاده از ظرفیتهای منطقهای، دولت را برای تسهیل مقررات و رفع موانع اقتصادی مجاب کرد. این موضوع میتوانست تولید را گسترش دهد. نه فقط تولید استانی یا منطقهای بلکه تولید کشوری و به دنبال آن توسعهی اقتصادی و ایجاد زمینههای اقتصادی کشور را.
تمام این زمینههای میتوانست موجب توسعهی عملکرد صادرات و تامین منابع ارزی شود تا در نهایت از افزایش افسارگسیختهی نرخ ارز جلوگیری کند. اما متاسفانه ما بلد نبودیم، چون مدیریتها فارغ از عزم و انگیزهی ملی لازم بود.
تمام این موارد به یک نظام فرماندهی و راهبری نیاز دارد و در سطح استانی تنها کسی که باید عهدهدار این مسئولیت مهم می باشد ، استاندار بعنوان نماینده دولت است. اما متاسفانه اکنون و در چند دورهی گذشته استانداران نتوانستند در این زمینه موفق عمل کند.
از نظر من مهمترین عامل بازدارندهی استان گیلان در دستیابی به توسعهی اقتصادی اول به عدم انسجام و ضعف مدیریتی باز میگردد و سپس متوجهی عدم استفاده از نخبگان است. در نتیجه مدیریت و سرمایه هر دو لازمه تحقق ایده های خلاق است.
* طبعا نمیتوان وضعیت امروز استان را بدون در نظر گرفتن وضعیت کلی حاکم بر کشور برآورد کرد. اما اگر بخواهیم ریشهای تر به موضوع نگاه کنیم شما چقدر وضعیت راکد گیلان را ناشی از نگاه بدبینانه یا بیاعتماد دولت مرکزی به گیلان میدانید؟ در واقع همان مسئلهی مرکزنشینی و توسعهی مرکز بدون توجه به نواحی چهارگانهی کشور.
نمی توانم پاسخ را اینگونه دهم که دولت مرکزی به استان گیلان بی اعتماد است . بخشی از نظام مدیریتی در استان گیلان گرفتار عافیتطلبی است و در سطح کشوری هم همین معضل دیده میشود. ما باید مطالبهگری را جایگزین عافیتطلبی کنیم و اگر ظرفیتهای ارزندهی استان گیلان را قدر میدانستیم قطعا اقداماتی را تنظیم میکردیم که در شان و منزلت مردم و جایگاه جغرافیایی ژئوپلیتیکی استان گیلان باشد.
مشکل اساسی کشور ما در بخش اجرایی این است که دولتها شعارهای خوبی میدهند. دولتها و خصوصا همین دولت تدبیر و امید هیچگاه در راستای تمرکززدایی عمل نکرد و اتفاقا بدلیل نفوذ رانتخواران، تمرکزگراتر هم شده است.
همین شد که بسیاری از افراد سودجو با سوءاستفاده از ارز دولتی ضربهی مهلکی را به اقتصاد کشور وارد کردند و متاسفانه علیرغم اینکه همگان بر چند نرخی بودن ارز اشکال گرفتند و سیاست چند نرخی ارز را عامل فساد و به غارت رفتن منابع مالی و ارزی کشور می دانند ولی دولت بخاطر سیاست غلط تمرکزگرایی اصرار به چند نرخی ارز داشته و ادامه می دهد و مرغ وزارت صمت و بانک مرکزی هم یک پا دارد زیرا رانت سازان و رانتخواران اینگونه می خواهند و اینجوری دوست دارند.
دولت مرکزی در راستای واسپاری اختیارات نه به استان گیلان بلکه به هیچ استانی عزمی ندارد و خوشبین نیست. کدام اختیار را به استانها دادهاند؟ بطور مثال امور واردات و صادرات را می تواند آنقدر آسان و روان کند که نیازی به کارت بازرگانی و تشکیلات و منایع عظیم مالی و انسانی نداشته باشد و برقراری یک سیستم الکترونیک و مکانیزم درست، از فساد و سرگردانی منابع انسانی، سازمانی جلوگیری و با برقراری نظام تعرفه و کاهش دخالت انسانی، منابع درآمدی مناسبی را برای کشور ایجاد کند و مانع از وقوع اتفاقات ناگوار کسری بودجه شود با یک بررسی رفتاری و اداری و آماری در همین کشورهای همسایه بخوبی این موضوع مشهود است بنده می توانیم در فرصت مقتضی اقدامات موفق کشور روسیه در این بخش را با ارائه شاهد آماری تشریح کنم.
اگر امروز در شرایط تحریم با کسری بودجه مواجه هستیم به دلیل این است که هزینهی خود دولت بسیار بالا است. از طرفی سیستم دولتی در حوزه ثبت سفارش واردات نیز فسادآور ، هزینه بر بوده با کدهای اشتباهی که به دولت داده می شود منجر به اتخاذ تصمیمات اشتباه و انحرافی نیز می شود و نتیجه کاهش انگیزه رقابت در تولید ، کاهش درآمد عمومی دولت و راه اندازی نارضایتی مردمی می گردد.
پس اینگونه نیست که بگوییم فقط به استان گیلان بدبین هستند. خیر، نظام اداری کشور در حوزه تجارت و توسعه عملکرد صادرات ، دارای سیستم نادرستی است لذا اگر دولت در راستای ماده 16 اقتصاد مقاومتی کوچک و چابک نشود و تمرکززدایی را ترویج و عملیاتی نکند شرایط اقتصادی همینگونه خواهد ماند و چه بسا بدتر هم شود. و پرونده مفسدین همچنان مفتوح خواهد ماند.
هیچ کجای دنیا تجارت را محدود نمیکنند و اصلا دلیل ندارد واردات محدود شود. باید واردات کالا در کشور قائم به صادرات شود. بدین مفهوم هرکسی که صادرات کرده بتواند واردات کند. اگر کسی توان مالی دارد جنس خارجی را ده برابر گرانتر از نمونهی داخلیاش بخرد اجازه داده واردات شده و با دریافت تعرفه و حقوق و عوارض گمرکی بالا با هدف حمایت از تولید داخلی انجام شود و طالبان توانمند نیز با پرداخت بهاء گرانتر خرید کنند.
هیچ دولتی در دنیا به مردمش با ایجاد محدودیت واردات حکم نمیکند چه بخرید و چه بپوشید، بلکه سیاست شان این است که «اگر پول دارید هرچه میخواهید بخورید و بپوشید» و مالیات بخش دولت را نیز باید بیشتر و بدرستی و قاطعانه وصول گردد.
یکی دیگر از بی تدبیرهای دولت ، در عدم بهره برداری مناسب و بموقع از ظرفیت های استانها از جمله استان گیلان است .بطورمثال شما به شبکهی ریلی کشور دقت کنید ریلها تا مرز کشورهای همسایه پیشروی کردهاند اما پس از آن یا پروژه متوقف شده یا اینکه به صورت بسیار لاکپشتی حرکت میکند.
در گیلان چندین سال طول کشید تا راهآهن را به رشت بیاورند اما در نهایت به دریا وصلش نکردند. اینها همه به خاطر سیاستهای نادرست و جاهلانه وزیر وقت وزارت راه و شهرسازی، آقای عباس آخوندی بود. سیاستهایی که سبب شد پروژهای که میتوانست با 48 میلیارد تومان افتتاح شود، اکنون با 300 میلیارد تومان هم افتتاح نشود. هم پروژه عقب افتاد، هم زمان را از دست دادیم و هم برای ساختن این پروژه باید پول بیشتری خرج کنیم. چه توجیهی داشت وقتی میتوانستیم نفت بفروشیم و وضعیت ارزی ما هم خوب بود این پروژه عقب بیفتد؟ و یا سایر پروژه های ریلی کشور تا نزدیکی مرز میرجاوه با پاکستان و خسروی تا مرز عراق رها شود؟
با این وجود من امیدوارم اتفاقات قرهباغ ، بحرانی برای صادرات ما به وجود نیاورد چون برای صادرات بخشی از محصولات کشاورزی زیرساختی جز زیرساختهای زمینی آستارا و بیله سوار وجود ندارد. اگر ریل سراسری میتوانست به بندر کاسپین وصل میشد شاید وضعیت صادرات ما اکنون بسیار بهتر و نگران تهدیدی نبودیم. واقعا برای وزارت صمت و سازمان توسعه و تجارت ننگ است که روسیه در همسایگی ما 243 میلیارد دلار از دنیا واردات دارد اما صادرات کشور ما تنها نزدیک به نیم میلیون دلار است.
با این وجود کشورهایی مانند اسرائیل از بالای سر ما عبور میکند و نزدیک به دو برابر کشور ما به روسیه کالا صادر میکنند. این شرایط زمانی اسفناکتر میشود که بدانیم 53 اسکلهی بیکار در سواحل شمال ایران وجود دارد، ضعف دولت در اینجاست که ظرفیتهای اقتصادی استانهای مرزی را به خوبی نشناخته است یا نخواسته بشناسد. البته شاید هم شناخته و منافع برخی ایجاب کرده است که مانع تکمیل زنجیرههای اقتصادی، لجستیکی و زیرساختی این استانها شود. استانهایی مثل گیلان، کرمانشاه، خراسان، کردستان و … اینها همه نقش اساسی و کلیدی در اقتصاد کشور دارند اما متاسفانه کمترین توجه را از سوی دولت دریافت میکنند و کمترین نقش نیز بر عهدهی آنها قرار میگیرد.
* ما چرا نتوانستیم نیروی انسانی کارآمد در سطوح بالای حاکمیت تربیت کنیم؟ و چرا آقای نوبخت یک استثنا است که اتفاقا چندان موفق هم عمل نکرد؟
من با حرف شما مخالفم. ما در استان ، نیروهای کارآمد و مدیر و خلاق بسیار داریم اما در استان گیلان متاسفانه یک فرهنگ غلط حاکم است؛ فرهنگی که مبنی بر عدم تحمل ، مدارا در برابر انتقاد از یکدیگر است. و البته وقتی به برخی مدیران مسئولیتی محول میشود که قادر به انجام آن نیستند حاضر نیستند آن منصب را رها کنند و جا را برای متخصصان آن حوزه باز کنند.
اولا باید باید بگویم، مردم گیلان و حوزه انتخابیه آقای دکتر نوبخت، یک مردم استثناء بودند که با همراهی و پشتیبانی ، همیشه با رای قاطع خود به ایشان در مجلس و کشور موقعیت دادند به همین خاطر شفاف و قاطع عرض میکنم از این بابت، آقای دکتر نوبخت مدیون مردم گیلان و حوزه انتخابیه خود است ضمن اینکه خودشان هم از هوش، ادب و اخلاق برخوردار بودند این شرایط عمومی اجتماعی ، ایشان را تبدیل به یک فرد استثناء کرد.
حال چقدر آقای دکتر نوبخت دین خود را به گیلان عمل کرد؟ باید بگویم هنوز خیلی بدهکار است امیدوارم در فرصت باقیمانده از عمر دولت کنونی با ایفای دین خود به گیلان نامی ماندگار داشته باشد. باتوجه به اینکه چهل سال طول کشید گیلانی ها در این سطح مدیریتی، کرسی معاونت ریاست جمهوری را در اختیار یک گیلانی قرار گیرد، بله شاید سالها هم بگذرد تا حضور یک سیاستمدار گیلانی در این سطح از حاکمیت رخ دهد. بنده هم موافقم که دکتر نوبخت بدهکاریهای زیادی به مردم گیلان دارد دکتر نوبخت می توانست با دخالت در انتصاب های درست در استان خود بیشتر از این نقش آفرینی کند ؛ حالا یا ما نتوانستیم به خوبی از ظرفیت ایشان در دولت استفاده کنیم یا ایشان نتوانست دین خود را به مردم گیلان اداء کنند.
البته نباید فراموش کرد که آقای نوبخت فقط متعلق به مردم گیلان نیست و قطعا محدودیت هایی نیز داشتند که می توانست با همراهی نمایندگان مجلس مطالبات کلان استانی تحقق می یافت ( بی تردید نباید نقش مجمع نمایندگان مردم گیلان را در موفقیت و یا عدم موفقیت توسعه ای استان نادیده گرفت ). راهکار آقای نوبخت برای خدمت به گیلان این بود که عدهای از مدیران را خودشان میگماشتند و البته برخی را هم گماشتند اما به هر صورت انتخابهای درستی صورت نگرفت.
آقای نوبخت باید کسانی را منصوب میکرد که توانایی وصول مطالبات به حق و عقبماندهی گیلان را داشته باشند نه افراد حزبی . باید این مطالبات عمومی استان به صورت پروپوزالهای اجرایی در میآمد و با پشتیبانی آقای نوبخت اجرایی میشد. نباید فراموش کرد که آقای دکتر نوبخت در ادوار نمایندگی مجلس خیلی راحت بودجه میگرفت و موفق عمل میکرد و در این خصوص بعنوان سخنگو ، و عضو موثر و رئیس کمیسیون تلفیق بودجه دارای تجارب و مهارت خاصی بود و می توانستند در صورت همراهی زنجیره ای از مدیران و مجمع نمایندگان اقدامات مفید تری می کردند.
* و در انتها اگر بخواهید در چند پاراگراف بگویید چرا گیلان هرگز استانی توسعهیافته نشد، پاسختان چیست؟ موانع رسیدن به توسعهیافتگی را از جنبهی اقتصادی بررسی کنید.
استان گیلان اینطور نیست که استان توسعه یافته نیست با این نوع قضاوت مخالفم امروز منطقه آزاد انزلی یکی از بزرگترین ظرفیت ارزشمند ملی بوده که در استان گیلان توسط فرزندان دلسوز گیلانی با تلاشهای فراوان ایجاد شد و امروز مورد توجه کشورهای همسایه می باشد و بزودی این منطقه جهانی خواهد شد. باتوجه به ظرفیت و موقعیت و توانایی استان ، کم توسعه یافته هستیم .اگرچه ما نتوانستیم دروازههای توسعه را به خوبی فتح کنیم اما به نظر من آیندهی کشور درخشان خواهد بود. مردم ایران و به خصوص گیلان برای گذر از این بحران بهای سنگینی را پرداخت کردند.
تصمیمسازان در حوزهی صادرات، تجارت و سیاستهای ارزی متاسفانه مرغشان یک پا دارد و نمیخواهند واقعیت را قبول کنند. همهی شعارشان این بود که اگر ارز را تک نرخی کنیم، قیمت مرغ دو برابر میشود. آیا نشد؟ وعدهی دولت آقای روحانی در سال 92 بیش از این بود، این دولت صحبت از تدبیر و ایجاد امید میکرد ، عملکرد دولت قبل را زیر سوال بردند و ما هم باور کردیم. اما هیچوقت نخواستند و نتوانستند تدبیری اتخاذ کنند.
باید سئوال کرد چه عواملی تورم کشور ما را چندین برابر کرد؟، قطعا تحریم بهانه است. ما همیشه مشکل تحمیل تحریم ها را داشتیم و ما هیچوقت بدون تحریم نبودیم. نمیخواهم بگویم تحریم اثر نداشت یا تحریم این دوره سختتر نبود، بود. اما باور کنید شعار آمریکا در بزرگنمایی تحریمها بسیار بیشتر از قبل بوده است. دشمن بیشتر جنگ روانی به راه انداخته و روان مردم را آزرده و دولت هم نتوانست سرمایههای مردم را هدایت کند. میزان نقدینگی مردم در سپردههای بانکی را با عملکرد غلط سیاست ارزی بانک مرکزی و وزارت صمت به کف خیابان کشاند و عامل تورم وحشتناک امروز شد.
کاش دولت، روند واردات و صادرات را در کشورهای همسایه بررسی و با رفتاری جاری خود در این امور با این کشورها مقایسه میکرد و برای توسعه تجارت کشور، نظام موفق مدیریت این کشورها را الگو ، اجرایی می کرد. واقعا شرمآور است که همهی کشورهای همسایه در این بخش موفقتر از ما هستند. بنابراین اگر دولت همین امروز تصمیم بازنگری بگیرد، میتوانیم نتایج خوبی بگیریم.
اگر دولت تصمیم بگیرد سیاستهای ارزی چند نرخی را اصلاح و تک نرخی کند، سیستم فسادآور ثبت و سفارش کالا را برچیند و برای صادرات تسهیلات و اصلاح مقررات و دستورالعمل را ایجاد کند قطعا وضعیت بهتر خواهد شد.
بنابراین ضعف مدیریت فقط در استان گیلان نیست، ما با یک ضعف سراسری در سطح کشوری مواجهیم. و در یک کلام تنها نسخه درمان و ریشه کن کردن همه مفاسد اقتصادی ، تورم و بیکاری ، جبران کاهش هزینه و کسری بودجه و از سوی دیگر توسعه تولید و عملکرد صادرات فقط در اجرای کامل سیاست های اقتصاد مقاومتی کشور با حرکت بسوی جوانگرایی مدیریت کشور و گسترش و نهادینه کردن رویکردهای رفتاری مبتنی بر روحیه جهادی و نگرش درونزائی و برونگری می باشد است.