گیلان و استانداری که می خواهد
انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری با پیروزی قاطع آیت الله رئیسی به پایان رسید و طی چند هفته آینده ، دولت جدید مستقر خواهد شد و کشور با مدیران تازه نفس و براساس اسناد بالادستی کشور و برنامه های رییس جمهور منتخب اداره خواهد شد. براساس آن چه که در گیلان مشاهده می شود ، لیست های مختلفی برای تصدی مناصب مختلف مدیریتی استان به دفتر آیت الله رئیسی معرفی می شوند. نظر به این که استان گیلان از نظر اقتصادی در بين استان هاي کشور و در مجموع در اقتصاد ملی با وجود منابع غنی طبيعی، تنوع آب و هوایی، آب فراوان، جلگه های وسیع و حاصل خیز، سرمایه انسانی ارزشمند ، قابلیت های بازرگانی و تجاری، موقعیت های ارتباطی ، نیروی کار جوان و فراوان، سرشار از قابلیت های گردشگری و … از موقعيت قابل انتظاری برخوردار نیست و این استان نتوانسته است به تناسب توانمندیها و فرصتهای خود از اقتصاد ملي سهم مناسبی کسب کند، ضرورت دارد در خصوص انتخاب مدیر ارشد استان، به موارد زیر توجه شود :
۱- استان گیلان به عنوان یکی از مبادی کریدور شمال – جنوب در کشور و دارای موقعیت های ویژه ژئوپلتیک ، ژئو استراتژیک و پل ارتباطی شمال با مرکز کشور و یکی از مناطق مهم جغرافیایی- اقتصادی و دارای ظرفیت های بالقوه و بالا در بخش های مختلف ، در صورت ادامه روندهای توسعه پیشین و با توجه به برخی نتایج ناموفق به دست آمده و تبدیل آن به یکی از استان های با جمعیت بیکار بالا، با مسائل و چالش های بسیار بیشتری روبرو خواهد شد.
۲- در دولت های یازدهم و دوازدهم سه استاندار منصوب گردیدند که در یک ارزیابی کلی کارکرد قابل انتظاری نداشته و منشا تحولی در استان نشدند . بررسی ها نشان می دهد سرمایه اجتماعی دولت در استان گیلان، تحت تاثیر همین انتصابات ، عملکرد ضعیف ، بیکاری گسترده ، فراوانی فقر و آسیب های اجتماعی و نداشتن الگوی مدیریتی کارآمد برای تحریک بخش های دارای مزیت سرمایه گذاری ، فقر ساختاری در بخش های صنعت ، کشاورزی ، گردشگری و اقتصادی و … آسیب پذیر شده است . وجود دو گروه ناهمگن در ساخت مدیریتی استان یکی مدیران ناکارآمد و دیگری مدیرانی که فاقد ویژگی های لازم برای تحول در ساختار اقتصادی ، اجتماعی ، کشاورزی و فرهنگی استان، عامل چنین وضعیتی هستند. این شکاف مدیریتی به شکاف کارکردی هم رسیده و آثار آن هم در استان به وضوح قابل رویت است. اگر مردم و گروه های سیاسی و هواداران دولت فعلی کماکان از کمبودها و نقصان ها و دردها و …گلایه و اعتراض دارند و برای حل آن ، برنامه ای اجرا نشده ، بدین معناست که برنامه های استانداران دولت فاقد کفایت لازم برای حل مشکلات استان بوده است.
۳- دولت جدید در شرایط سختی، فعالیت خود را آغاز خواهد کرد اما عزم خود را در اجرای برنامه های توسعه ای با شتاب منطقی و رعایت الزامات و مصالح ملی و متناسب با مقدورات و امکانات کشور در یک دوره سخت و پر تلاش 4 ساله پی خواهد گرفت ؛ بنابراین ، تنظیم برنامه جامع استانی متناسب با برنامه های “دولت مردمی برای ایران قوی” ضرورت دارد . این رویکرد علاوه بر افزایش کارآمدی باعث پشتیبانی منطقی از برنامه های توسعه ای دولت در سطوح استانی و ملی ، کاهش اتلاف منابع و اعتبارات ، افزایش بهره وری ، افزایش نظارت و نیز کاهش تولید کانون های ضد امنیتی خواهد شد
۴- در شرایط نوینی که کشور در آن قرار دارد استانداری ها باید درک جدیدی از نیازهای ملی، برنامه های رییس جمهور محترم، حوزه های ماموریت خود و پدیده های ضد امنیتی و تولید و انباشت و حفظ سرمایه های اجتماعی داشته باشند و با دقت، منطق، تعهد، دانایی و کارآمدی، آن ها را به طور دقیق محاسبه و پی گیری و اجراء نمایند.
۵- گیلان در جایگاه درستی قرار ندارد و ظرفیت های بلااستفاده و کارهای ناشده و پتانسیل های فراوانی برای کار دارد؛ بنابراین، استان مشکلات ویژه خودش و راهکارهای ویژه خود را دارد . قبل از این که بگوییم که گیلان به چه استانداری و با چه ویژگی هایی نیاز دارد باید گفته شود که گیلان دقیقا به چه چیزهایی نیاز دارد و حلقه های مفقوده توسعه استان کدامند؟ درست است که مشکلات استان در داخل آن است اما راهکارها و راه حل های آن الزاما در استان وجود ندارند ؛ بنابراین، توقع این است که استاندار گیلان نه تنها سازمان اجرایی استانداری را مدیریت بکند بلکه بتواند استان را به توسعه برساند و شکاف های بین شرایط موجود و مطلوب را با شتاب پر کند . از توانمندی ها ، پتانسیل ها و امکانات ملی، کشوری و بین المللی برای توسعه استان استفاده بکند.
۶- گیلان در رتبه بندی های کشوری نظیر شاخص توسعه یافتگی، شاخص توسعه انسانی، شاخص توسعه صنعتی و … وضعیت مناسبی ندارد و استاندار باید بتواند که این رتبه ها را بهبود ببخشد. یک رشد خالص در متغیرهای داخلی استان نظیر افزایش واحدهای صنعتی یا اشتغال نمی تواند رشد را بهبود ببخشد مگر این که نرخ این رشد از سایر استان ها بیشتر باشد. آیا مشکل گیلان منابع مالی ، سرمایه گذاری فیزیکی یا انسانی و مدیریت است یا این که گیلان نیاز دارد اولویت ها و پتانسیل هایش همزمان به دقت شناسایی شوند .
۷- آن چه می دانیم این است که در تمام کشورهای توسعه یافته و الگوهای موفق توسعه که تجربه شده و یا در حال اجراست چند مسیر به صورت مشترک در همه آنها دیده می شود . گرچه هیچ روش توسعه یکسان برای همه جا وجود ندارد اما آن چه مشترک است ارتقای توسعه انسانی و آموزش و انباشت و تقویت بنیه فکری دستگاه های اجرایی ، استفاده از توانمندی های فکری ، اجرایی ، عملیاتی افراد و سازمان های غیر دولتی ، توان جذب منابع خارج و تجهیز منابع داخلی ، ویژگی تمام کشورهای توسعه یافته است که این موضوع نیز باید در استان بررسی و بکار گرفته شود .
۸- یکی از مسایلی که باید به عنوان ویژگی استاندار آتی گیلان مد نظر قرار گیرد این است که نباید در دام اندیشه ها و روش های توسعه ای بدشونده و امواجی گرفتار شویم . گیلان به مطالعات و اندیشه های توسعه ای جامع نیاز دارد و برای این کار هم بایستی از توان فکری اندیشمندان استان که دلسوزانه به موضوع نگاه می کنند و هم اندیشمندان کشوری و ملی که نگاه کمال گرایانه دارند ، استفاده شود.
۹- اینک فرصتی به وجود آمده که دولت جدید در آغاز فعالیت های خود قرار دارد و طبیعی است که تغییراتی به تبعیت از تغییرات کشوری در استان گیلان انجام شود . این که عقلا و دلسوزان امکان تغییرات را با امکان توسعه استان پیوند بزنند ، فرصت ذی قیمیت است . از این رهگذر می توان مشخصات عمومی فردی که بتواند آن چه گفته شد را در استان گیلان اجرایی نماید به شرح زیر اشاره می شود :
• باید بتواند اولویت ها ، پتانسیل ها و ظرفیت های گیلان را شناسایی و به برنامه اجرایی به منظور کاهش شکاف فاصله موجود – مطلوب تبدیل کند .
• باید بتواند بنیه فکری و علمی و برنامه ریزی و اجرایی کلیه نهادهای دولتی و غیردولتی استان را ارتقا دهد .
• امکان توسعه و تجهیز منابع داخلی استانی ، ملی و بین المللی را فراهم کند.
• حلقه های مفقوده توسعه نیافتگی استان را شناسایی و مرتفع کند .
• سرمایه اجتماعی و انسانی عظیم استان و کشور را برای توسعه استان بکار گیرد.
• هماهنگی های بین بخشی و فرابخشی را تقویت کند .
• امکان و ظرفیت اجماع سازی فکری ، علمی و اجرایی را در خصوص اهداف توسعه استان فراهم کند.
• اقدامات فعالانه برای جلب امکانات ملی و وزارتخانه ها ، دوایر دولتی غیراتسانی را انجام دهد .
• بین اندیشمندان و دلسوران و نهادهای معنوی در خصوص اهداف توسعه ایجاد اعتماد نماید .
• تفکر توسعه و رفع مشکلات و جلب همکاری عمومی را به مساله اول فضای اجتماعی استان تبدیل نماید.
مخلص کلام این که : فرصت توسعه استان و بالفعل نمودن ظرفیت های توسعه ای استان، نباید فدای منافع گروهی و سیاسی شود. در انتصاب استاندار گیلان بايد شاخص هاي شايسته سالاري و توانمندي بيش از وابستگي هاي گروهي و حضور در فعاليت های ستادي انتخاباتي مورد توجه قرار گيرد. باید تلاش شود که گیلان در مدار توسعه هدفمند و مطالعه شده قرار گیرد و همه باید تلاش کنند این هدف میسر و محقق گردد.
*نقی هدایتی