چالش استعدادیابی و تشخیص استعدادها
چالش استعدادیابی و تشخیص استعدادها، همواره یکی از مسائل مهم روانشناختی است که به نوعی لاینحل باقی مانده است. همه ما استعدادهایی داریم که اگر خیلی شانس یارمان باشد، یکی الی دو تای آن ها را بشناسیم و یا به اصطلاح شکوفا شوند و قطع به یقین، مابقی آن ها تا پایان عمرمان ناشناخته می مانند. همین امر سبب شده تا یکی از دغدغههای مهم همه انسانها در طول مسیر زندگی شان، شناسایی استعدادها و بکارگیری آن در انتخاب شغل در آینده باشد. پدر و مادرها هم از همان سال های اولیه ی تولد فرزندانشان به دنبال استعدادیابی و کشف استعدادهای آن ها هستند. بسیاری از ما معمولا، مسیر معمول و جو حاکم برجامعه را دنبال میکنیم و این موضوع به قدری جدی است که نه تنها در انتخاب رشته ی دبیرستان و حتی دانشگاهی هم ،نمود مییابد، تا جایی که در انتخاب شغل بسیاری از ما نیز تاثیرگذار بوده و آینده بسیاری از افراد را تغییر داده است. البته گاهی اوقات، استعدادهای پنهان ما چندان هم پنهان نیستند. منتها بیشتر به نظر میرسد که سرکوب و یا نادیده گرفته شده اند. متاسفانه در جامعه ی کنونی ما ،انسان موفق کسی است که در هجده سالگی وارد دانشگاه بشود، در بیست و دو سالگی لیسانس بگیرد و در بیست و هشت سالگی در حال دفاع از تز دکترای خود باشد. همین امرسبب شده است که بسیاری از افراد برای انکه موفق باشند ،مجبور شوند ،بدون در نظر گرفتن استعدادهایشان خود را در این قالب جای دهند و بسیاری از استعدادهایشان را نادیده بگیرند.
از اینرو دراطرافمان به میزان قابل توجهی، مشاهده شده است که در بیشتر اوقات، افراد بدون در نظر گرفتن علایق و ارزیابی توانمندیهایشان در جایگاهی هر چند با مرتبههای بالا قرار گرفته اند، اما در بیشتر مواقع از رضایت شغلی و آرامش روانی برخوردار نبوده و تحت فشارهای روانی و تنشهای بسیاری قرار گرفته اند و یا بسیاری از افراد، درگیر روزمرگی در شغل خود میشوند و دائما از شاخه ای به شاخه دیگر میپرند. همین موضوع سبب شده است که ما با پزشکی مواجه می شویم که عاشق ادبیات است و یا مهندسی داریم که کمترین علاقه ای به رشته ی تحصیلی اش ندارد. متاسفانه، این افراد همانهایی هستند که استعداد خود را کشف نکرده اند و از ویژگیهای شخصیتی خود آگاه نیستند و در نتیجه در رسیدن به تصویری که از آینده شغلی خود دارند، دچار یاس و سرخوردگی خواهند شد و این شکست؛ زمینه ای برای تغییر شغلهای مکرر و شکستهای متوالی در زندگی آنان خواهد بود.
به دلایل گوناگون از جمله رشد تکنولوژی و افزایش سطح آگاهی مردم یک جامعه، رقابت در فضای آموزشی و محیط های آکادمیک بطورچشمگیری افزایش پیدا کرده است. فضای کسب و کار نیز متاثر از این موضوع بوده، چرا که بسیاری از ما هیچ دید روشنی نسبت به شغلها و موقعیتهای شغلی و وضعیت آینده ی خود نداریم. به نوعی نمی دانیم شغل، حرفه یا تخصصی که امروز آغاز میکنیم در دهههای بعدی زندگی مان چه نقشی خواهد داشت. به همین علت شاخص مهمی همانند رضایت شغلی، رابطه مستقیمی با استعدادهای شغلی افراد دارد و فاکتوری، تعیین کننده برای دستیابی به موفقیت و یا عدم رسیدن به این هدف است.
امروزه کشورها به خوبی دریافته اند که به منظور موفقیت در اقتصاد پیچیده جهانی و نیز ماندگاری در محیط کسب و کار، به داشتن بهترین استعدادها نیاز دارند. میتوان اذعان داشت که شانس بقا و رشد برای کسانی بیشتر خواهد بود که استعدادها و علایق شان، بیشترین تطبیق را با محیط شغلی و تخصصی آنها داشته است و در این بین، اگر ابزار قدرتمند تشخیصی درستی در کار نباشد و هدایت تحصیلی بر مبنا و ملاک درستی انجام نشود، چیزی ،جز خسران و پریشانی نصیب افراد نخواهد شد. استعدادیابی و رضایت شغلی که نشات گرفته از انتخاب و شناخت دقیق دراین زمینه است نه تنها باعث افزایش کارایی افراد در محیط کاری خواهد شد، بلکه احساس رضایت فردی را نیز تقویت مینماید.
استعدادتان را در زمان مناسب شناسایی کنید و سپس آن را به شکل یک تجارت در کسب و کارتان تبدیل نمایید.باید این باور در ذهن تک تک افراد جامعه نهادینه شود که قرار نیست همه انسانها در همه زمینهها به یک اندازه توانمند باشند. اما باید هر یک از ما بکوشیم، در وجودمان استعدادیابی درستی انجام داده و استعدادهای برتر خود را دریابیم، تا بتوانیم برای رسیدن به موفقیت، مسیر هموارتری را طی نماییم.
دکتر حوریه یحیایی