در آستانه پنجم آبان، روزی که به پاسداشت قهرمانان عرصه سلامت نامگذاری شده است، دل و زبانمان قاصر از ادای دین به این فرشتگان زمینی است. پرستاران، آنانی که در تمام ساعتهای شب، وقتی شهر به خوابی سنگین فرو رفته، با چراغی بیدار و قلبی سرشار از مهر، پای بالین بیماران میمانند. آنان شمعی هستند که با وجود خود میسوزند تا نور امید را در چشمان بیمار و خانوادهاش زنده نگه دارند. پشت ماسک هایی که، لبخندشان را پنهان میکند، اما هرگز از نگاه پر مهرشان کم نمیکند. پرستار تنها یک حرفه نیست؛ یک دعوت است، یک هنر است، هنر انسان بودن در عمیقترین معنای آن. در این روز فرخنده، بر تمامی این قهرمانان بیادعا که جانها را مرهم میشوند و روحها را نوازش، درود میفرستیم و سپاس بیپایان خود را نثارشان میکنیم.
اما پرورش چنین قهرمانانی، این فرشتگان سفیدپوش، نیاز به بنیانی مستحکم و آموزشی دارد که فراتر از درسهای تئوری و کلاسهای دانشگاهی است. برای آنکه دانشجوی پرستاری بتواند عهدهدار یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین شغلهای جهان شود، باید در بستری از دانش، مهارت و بینش رشد کند که او را برای مواجهه با پیچیدهترین و در عین حال انسانیترین صحنههای زندگی آماده سازد. نخستین و بنیادیترین آموزشی که باید به آن پرداخت، تقویت “هوش عاطفی و مهارتهای ارتباطی” است. یک پرستار تنها با برگههای سیاهسفید آزمایش و نمودارهای حیاتی سروکار ندارد؛ او با انسانی روبهروست که ترسیده است، درد دارد، و در بحرانی ترین لحظات زندگی خود به سر میبرد.
دانشجو باید بیاموزد که چگونه با چشمانش بشنود، با لحن کلامش آرامش ببخشد و با حضور فیزیکیاش امنیت ایجاد کند. او باید قادر باشد خود را به جای بیمار و خانوادهاش بگذارد، بدون آنکه درگیر احساسات شود تا تصمیمگیری حرفهایاش را از دست بدهد. این مهارت، هنر برقراری اعتماد است، اعتمادی که خود، قویترین دارو است.
در کنار هوش عاطفی، “اخلاق حرفهای و مرزبندی سالم” ستون دیگر این حرفه است. دانشجوی پرستاری باید از همان ابتدا با ارزشهای بنیادینی چون “حفظ حریم خصوصی بیمار”، “رازداری”، “احترام به استقلال و انتخاب بیمار” و “عدالت در ارائه مراقبت” خو گیرد. او در طول حرفهاش با موقعیتهای اخلاقی پیچیدهای مواجه خواهد شد که پاسخ سیاه و سفید ندارند. چگونه بین خواست خانواده و مصلحت بیمار تعادل برقرار کند؟ چگونه با محدودیتهای منابع بهداشتی کنار بیاید و منصفانه عمل کند؟ اینجاست که درس اخلاق نباید تنها یک واحد درسی باشد، بلکه باید در قالب کارگاههای موردی، بحثهای گروهی و تحلیل موقعیتهای واقعی، در ذهن و جان دانشجو نهادینه شود.

سومین حوزهای که نیاز به توجه ویژه دارد، “مراقبت از خود و تابآوری روانی” است. دانشجوی پرستاری باید از همان ابتدا با این واقعیت سخت اما زیبای حرفهاش روبرو شود: او با مرگ، رنج، بیماریهای لاعلاج و صحنههای دردناک به طور مداوم مواجه خواهد بود. اگر قرار است او بتواند برای دیگران تکیهگاه باشد، ابتدا باید خودش را تقویت کند. آموزش تکنیکهای مدیریت استرس، ذهنآگاهی، برقراری تعادل بین کار و زندگی و چگونگی پردازش عواطف سنگین، نه یک لوکس، بلکه یک ضرورت مطلق است.
دانشگاه باید محیطی امن برای دانشجو باشد تا بتواند ترسها، شکستها و فشارهای اولین تجربیات بالینی خود را بدون قضاوت به اشتراک بگذارد و راههای سالم مقابله را بیاموزد. یک پرستار تنها زمانی میتواند سالها در این مسیر پرفرازونشیب با عشق بماند که هنور “مراقبت از خود” را به خوبی فراگرفته باشد. در نهایت، **”کار تیمی و رهبری”** در بطن حرفه پرستاری نهفته است. یک پرستار هیچگاه جزیرهای جدا نیست. او حلقهای حیاتی از یک زنجیره به هم پیوسته متشکل از پزشکان، سایر پرستاران، کادر درمان و خانواده بیمار است. دانشجو باید هنر ارتباط مؤثر با این تیم بزرگ را بیاموزد، بتواند نظر حرفهای خود را با اعتمادبهنفس و احترام بیان کند، تعارضها را به شکل سازنده مدیریت نماید.
یادمان باشد که آموزش پرستاری تنها انتقال یک سری محفوظات و مهارتهای فنی نیست. این آموزش، “پرورش یک انسان برای مراقبت از انسان دیگر” است. این یک سفر تحولآفرین است که در آن دانشجو نه تنها میآموزد چگونه یک تزریق انجام دهد یا یک پرونده را مدیریت کند، بلکه میآموزد چگونه در سختترین لحظات زندگی یک همانسان، منشایی از آرامش، صلابت و امید باشد. گرامیداشت این روز، تنها یک روز نمادین است؛ قدردانی واقعی از پرستاران، در گرو سرمایهگذاری بر روی کیفیت آموزش نسل آینده آنان و ایجاد محیطی حمایتی برای شکوفایی تمام عیار این گلهای باغ انسانیت است. باشد که ما قدردان این امانتداران جان باشیم.





