نقش شاخص های وضعیتی و پتانسیل های سرزمینی در انتخاب وزیر جهاد کشاورزی
سیردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با پیروزی آیت الله رییسی به پایان رسید و دولت جدید به زودی با مدیران تازه نفس فعالیت خود را آغاز خواهد کرد. نظر به این که کارگروه های تعیین شده از سوی رییس جمهور منتخب در حال شناسایی افراد دارای صلاحیت برای دولت آتی هستند، نگارنده در یادداشت حاضر با هدف کمک به تصمیم گیری برای انتخاب وزیر وزرارتخانه استراتژیک و پراهمیت جهاد کشاورزی ، ضرورت توجه به شاخص های وضعیتی و پتانسیل های سرزمینی در انتخاب وزیر جهادکشاورزی را واکاوی کرده است و انتظار می رود مورد توجه قرار گیرد.
یک/ تجارب مدیریتی آزمون شده در دولت های گذشته، نشان دهنده ضعف های بنیادین در رویه های برنامه ریزی و شیوه های انتصابات مدیریتی بخش کشاورزی است. هرچند هیچ متخصص و مدیر آگاه و متعهدی قصد ویرانی کشور خود (خانه اول) را ندارد ، اما حساسیت های پائین در بحث ادراک محیطی و ضعف تجارب زیستی و دغدغه های ناشی از دوری از محیط های واقعی کشاورزی و روستایی، زمینه های خود جوشی درونی مدیران ارشد بخش کشاورزی را سبب نشده و در حد اعلی ، آنان را به سمت برنامه های متعارف تاکید کننده بر رشد درصدی، سوق داده است. رویه و فرآیندی که بتدریج تبدیل به روندی تخریب گر شده و منافع و منابع توسعه بخش را دچار ناترازی کرده است. شاید با اندکی افزایش حساسیت ها و کم رنگ سازی ملاحظات جناحی،سیاسی و ائتلافی ، بتوان شرایط را تغییر داد و با نگاهی بینانسلی، کمک کار تقویت جریانات تمدنی ایران اسلامی بواسطه سامان یابی بخش کشاورزی و توانمندی کشاورزان و روسائیان شد.
مدیریت ها و انتصابات ملی امری صرفا تخصص محور نیست بلکه وابسته و حساس به شاخص های وضعیتی و پتانسیل های سرزمینی است . مدیریت در سطوح ملی و انتصابات مطرح در آن (وزیر، روسای سازمان و …) را نمی توان از زاویه دید قومیتی و جغرافیایی نگریست و شاخص های مرتبط با توانمندی ها و صلاحیت های فردی ، توانمندی تیم همکاری کننده ، همگرایی با چارچوب های کلی نظام سیاسی و ارزشی ، تناسب فرد با ماموریت های سازمانی برگرفته از نیازهای ملی و ریل گذاری های آتی و مواردی همانند، ارجح بر شاخص های قومیتی و وضعیتی در انتخاب مدیر هستند اما از کنار شاخصی به نام میزان و نوع ادراک محیطی و دغدغه های درون فردی نامزدهای مدیریتی ، متاثر از شرایطی که فرد در آن قرار داشته و پرورش یافته ، نمی توان به آسانی گذشت. به عنوان مثال مدیریت افرادی که در محیط صنعتی بزرگ شده اند و رشد یافته اند ، در شرایط برابر و به احتمال زیاد از مدیریت متخصصین ناآشنا با چنین محیط هایی ، می تواند اثربخش تر باشد. واکاوی علل رخداد چنین شرایطی را نیز می بایست در ساخت های فرهنگی- اجتماعی و اثرگذاری متقابل محیط بر فرد و اثرپذیری های فرهنگی، تربیتی و آموزشی فرد از محیط ، جستجو کرد.
سه/ بدون تردید، بخش کشاورزی کشور ما در شرایط حاضر به شدت پتانسیل بحران زایی ، بحران پذیری و انتقال بحران به سایر بخش ها را داشته و هرگونه غفلت از آن می تواند مسائل درون بخشی را تبدیل به تهدیدات امنیتی کلان کند. با این وجه نظر، نگاه به بخش کشاورزی نمی تواند نگاهی صرفا متمرکز بر تولید و تامین نهاده های تولید باشد. ناترازی در بخش کشاورزی به وضعیت شکنندگی منجر به نابودی پتانسیل های سرزمینی نزدیک شده و این وضعیت ، هشداری برای واقع بینی و حساسیت در انتصابات مدیریتی این بخش با هدف کاهش ضریب آسیب ها است.
چهار/ تحلیل تطبیقی شاخص ها و شرایط انتخاب وزرای سنوات گذشته بخش کشاورزی نشان دهنده دو جهت گیری انتخاب دفعی (اسکندری، خلیلیان ،کشاورز، خاوازی) و انتخاب با تاکید بر تجربه قبلی ( حجتی، کلانتری) بوده است.از جمله نقاط مثبت این افراد تخصص گرایی دانشگاه محور( خلیلیان ، خاوازی)، تجربه مندی عملیاتی( کشاورز، حجتی ) ، کلان نگری در مسائل بخش( کلانتری) ، حلقه اولیه حرفه ای اما بسته ( حجتی)، جوان گرایی( خاوازی، خلیلیان) است. از جمله نقاط ضعف این نوع انتصابات فعالیت غیرنوآور و تداوم وضع موجود ( اسکندری، خلیلیان، خاوازی، حجتی)، عدم توانمندی در تدارک تیم اجرایی و سیاستگذاری(اسکندری، خلیلیان، خاوازی)، ملاحظات شدید سیاسی منجر به پیامدهای تخریب میان و بلند مدت(کلانتری، حجتی) بوده است. نکته مغفول در تمامی این انتصابات کم توجهی به انتخاب افراد دارای دغدغه های درونی پیشرفت بخش کشاورزی و بهره مند از ادراک محیطی عجین شده با دانسته های آکادمیک است. انتظاری که با الگوی انتخاب دفعی و تجربه مندی، سازگاری نداشته و قابل اجرا نیست. این در حالی است که ، حساسیت های بخش ، ضرورت الگومداری و قاعده مندی مبتنی بر شاخص های کیفی در انتصابات را تبدیل به یک الزام ( نه ترجیح و اولویت) کرده است.
پنج/ با توجه به گرمایش جهانی، پدیده تغییر اقلیم و بروز پیامدهای خشکی و خشکسالی در کشور، توجه به شکوفایی ظرفیت های کشاورزی در استانهای سه گانه شمالی( با تاکید برگیلان)در مقایسه با سایر استان های کشور از اهمیت به سزایی برخوردار است. به دلیل وجود شرایط اقلیمی متنوع و پتانسیل های طبیعی و نیز به علت وجود پیوندهای تنگاتنگی که بخش کشاورزی با سایر بخش های اقتصاد در این مناطق دارد، توسعه کشاورزی به شکل خاص در این حوزه جغرافیایی مورد توجه قرار گرفته و اثرات معنادار آن بر توسعه ملی، با حساسیت دنباله گیری می شود. بر این قاعده، استان های شمالی کشور طی سی سال گذشته؛ پایلوت تجهیز و نوسازی اراضی، طرح پایش زمینها و سنددار کردن اراضی کشاورزی، آموزش های ترویجی و روشهای علمی، افزایش در بهره وری کشاورزی کشور بوده اند.
شش/ از دیگر پتانسیل های این مناطق می توان به شاخص بزرگ ترین قطب تولید مرکبات، چای، ابریشم، برنج و گندم اشاره داشت. استان های شمالی کریدور بازارهای مهم منطقه ای اوراسیا نیز می باشند . مجموع مساحت استانهای گیلان و مازندران و گلستان برابر 45 هزار کیلومتر مربع ؛ هم چنین جمعیت شاغل در بخش کشاورزی استان های شمالی کشور بیش از 700 هزار نفر است که حدود ده درصد از جمعیت شاغل در بخش کشاورزی است . مجموع میانگین پنج ساله اخیر سطح زیر کشت و تولیدات محصولات زراعی در استان های شمالی معادل940 هزار هکتار با تولید 6724 هزار تن بوده و متوسط سهم بخش کشاورزی در اقتصاد استانهای گیلان و مازندران و گلستان در حدود 17 درصد است.
هفت/ استان های شمالی عالی ترین گنجینه توارث ژنتیکی منابع پایه، جنگل های هیرکانی اندمیک، مراتع و جنگل های اقتصادی، ظرفیت های بالای شیلاتی و توان دامپروری عالی می باشد. در نهایت میتوان بیان نمود که در سه استان شمالی کشور محوریت بخش کشاورزی و منابع طبیعی، حرکت به سوی کشاورزی پایدار و ایجاد زنجیره ارزش کارآمد، استفاده بهینه و مناسب از منابع تولید و سرمایهگذاری در تحقیقات و توسعه در کنار اتخاذ سیاستهای کارآمد، و وجود برنامهریزی بلند مدت باعث شده است که سیستم ایجاد شده علاوه بر سودآوری، پایداری لازم برای بقاء را نیز داشته باشد.
هشت/ در بین استان های شمالی کشور، استان گیلان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در حال حاضر 28 درصد جمعیت شاغل استان گیلان در بخش کشاورزی فعال بوده و کشاورزی یکی از فعالیت های محوری استان محسوب می شود. در شرایط حاضر 12 درصد تولید ناخالص داخل استان و 28 درصد جمعیت شاغل منطقه در بخش کشاورزی فعال هستند.استان گیلان ، سبد غلات و سرزمین کشت، زرع و شالیزار است و حدود ۳۱۷ هزار نفر از جمعیت این استان در بخش کشاورزی مشغول کار و تلاش هستند و با حدود ۳۴۹ هزار هکتار اراضی قابل کشت، محصولات متنوعی نظیر برنج(35 درصد تولید ملی و تامین غذای 25 میلیون ایرانی) ، چای(90 درصد سطح زیر کشت چای کشور)، زیتون(تولید بالغ بر 18 هزار تن در سال و سومین قطب زیتون کشور)، پیله ابریشم( بالغ بر 40 درصد پیله تر ابریشم کشور) ، فندق(تولید بالغ بر 85 درصد فندق کشور) بادام زمینی(تولید بالغ بر 85 درصد بادام زمینی کشور)، کیوی(دومین سطح زیر کشت و اولین استان از لحاظ تناژ تولید به میزان 175 هزار تن) و مرکبات(رتبه پنجم مرکبات کشور با تولید حدود 200 هزار تن در سال)تولید می شود(تولید 2 ونیم میلیون تن محصولات کشاورزی و غذا در سال) .
نه/ همان گونه که با زبان آمار و اسناد ملاحظه می شود، گیلان صرفا جنگل و دریا نداشته و کوه ، دشت، جلگه، تالاب ، بخش های خشک و لم یزرع در کنار بخش های مستعد خود دارد و به تعبیری مقیاسی بر ایران کوچک در بخش کشاورزی است. گیلان فقط چای و برنج و مرکبات و بادام و شیلات ندارد. از گندم و جو گرفته تا انواع بقولات و حبوبات ، باغداری و دامداری ، جنگل و مرتع و صدها مصداق قابل ذکر دارد. از جلگه تا کوهستان، از باغ تا زراعت، از آب تا درد خشکسالی و بی آبی آنهم در سرزمین آبها ، از سبزی و ثروت تا فقر و ضرورت حمایت. امروز کشاورزی ایران چه در سطح مدیریت کلان و چه در سطح تولید و حتی معیشت کشاورزان دچار مشکلات عدیده ای است. برای سال ها استان های شمالی با چنین پتانسیل بالای سرزمینی در تولید محصولات کشاورزی، فاقد نماینده ای ارشد در کابینه (وزیر وزارت جهاد کشاورزی) بوده است. فردی مسلط بر بخش کشاورزی، بهره مند از ادراک محیطی نسبت به بخش کشاورزی ، آشنا با ادبیات گام دوم انقلاب ، اقتصاد مقاومتی و توانمند در پاسخگویی به منویات مقام معظم رهبری در بخش کشاورزی و توسعه روستایی.
ده/ بر اساس توضیحات و مبتنی بر نوعی تجربه تاریخی اثبات پذیر،گیلان را می توان یکی از قطب های استعداد خیز کشور دانست. سرزمینی با محرومیت های بالا و لاپوش شده در مربع سبز و آبی دریا. جغرافیایی که حتی بانگاهی تاریخی، طلبکار نشان دادن توانمندی های فرزندان خود و تقدیم قابلیت های آنها در توسعه ملی است. سرزمینی که کشاورزی آن بنوعی پتانسیل شمولیت به کل کشور را داشته و مسائل آن بدون اغراق، شبیه ترین به مسائل کشاورزان و روستائیان این سرزمین است. متخصص بزرگ شده در این فرهنگ و فضای این زیست بوم، صرفا کشاورزی نیاموخته و تخصص نمی داند ، کشاورزی را ادراک نموده و با کشاورزی و روستا زندگی کرده است. در بافت و ساخت کشاورزی بزرگ شده و نمو یافته است. بر اساس شرایط موجود بخش کشاورزی و نیازمندی به تحول آفرینی ها و گذر از نظام تصمیم گیری متمرکز به گشایش های چارچوب مدار نوآورانه ، شاید بهتر باشد که در انتصاب وزیر جهادکشاورزی ، گرایشات جناحی، ملاحظات سیاسی و ائتلافی را کم رنگ نموده و با توجه به تجارب نسبتا موفق مدیرگزینی از این خطه جغرافیایی، فرصتی برای تقدیم توانمندی های فرزندان گیلان به سرزمین مادری خود یعنی ایران اسلامی ، در گام دوم انقلاب ، فراهم شود.
*عزیز عبدالهی