ایران با تاریخ و تمدنی کهن و غنی، یکی از کانونهای مهم فرهنگی و تمدنی جهان محسوب میشود. از شوش تا تخت جمشید، از اصفهان تا شیراز، این سرزمین مملو از آثار تاریخی و گنجینههای بینظیری است که هر کدام روایتی از شکوه گذشته این مرز و بوم را بازگو میکنند. با این حال، علیرغم داشتن چنین میراث ارزشمندی، درآمد ایران از موزهها و جذب گردشگران فرهنگی در مقایسه با کشورهایی مانند فرانسه، ایتالیا یا انگلیس بسیار ناچیز است. این در حالی است که موزههایی مانند لوور در پاریس یا بریتیش میوزیوم در لندن سالانه میلیونها بازدیدکننده را به خود جذب میکنند و درآمدهای کلانی از این راه کسب مینمایند. این تفاوت چشمگیر، تنها به دلیل قدمت یا تعداد آثار تاریخی نیست، بلکه عوامل متعدد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مدیریتی در آن نقش دارند که نیاز به بررسی عمیقتری دارد.
یکی از اصلیترین دلایل این ضعف، مدیریت ناکارآمد و سنتی موزهها در ایران است. در بسیاری از موزههای کشور، شیوههای نمایش و حفاظت از آثار هنوز به روشهای قدیمی متکی است و از فناوریهای نوین و جذابسازی فضای موزهها خبری نیست. در حالی که موزههای موفق جهان با استفاده از راهنمایهای صوتی و تصویری چندزبانه، نمایشگاههای تعاملی، واقعیت مجازی و augmented reality تجربهای جذاب و به یاد ماندنی برای بازدیدکنندگان خلق میکنند، موزههای ایران عمدتاً به ویترینهای ثابت و توضیحات مختصر بسنده کردهاند.
این امر نه تنها برای گردشگران خارجی جذابیتی ندارد، بلکه حتی بسیاری از ایرانیها نیز پس از یک بار بازدید، تمایلی برای مراجعه مجدد نشان نمیدهند. از سوی دیگر، تبلیغات و معرفی موزههای ایران در سطح بینالمللی بسیار ضعیف است. در حالی که کشورهای اروپایی با کمپینهای گسترده و مشارکت با آژانسهای مسافرتی، موزههای خود را به جهانیان معرفی میکنند، ایران نتوانسته است از ظرفیتهای دیپلماسی فرهنگی و رسانهای خود بهره ببرد. حتی بسیاری از گردشگران خارجی که به ایران سفر میکنند، پیش از سفر اطلاعات کافی درباره موزهها و جاذبههای تاریخی کشور ندارند. این ضعف در بازاریابی و برندسازی، باعث شده تا موزههای ایران در مقایسه با رقبای جهانی خود به حاشیه رانده شوند.
علاوه بر این، مشکلات زیرساختی و رفاهی نیز سد راه توسعه موزهداری در ایران است. نبود هتلهای استاندارد، حملونقل نامناسب، کمبود راهنمایان مسلط به زبانهای خارجی و عدم وجود خدمات جانبی مانند رستورانها و فروشگاههای باکیفیت در اطراف موزهها، تجربه بازدید را برای گردشگران ناخوشایند میکند. در بسیاری از کشورهای پیشرفته، موزهها تنها به نمایش آثار محدود نمیشوند، بلکه به عنوان یک مجموعه فرهنگی شامل کتابخانه، سالنهای کنفرانس، فضاهای تفریحی و فروشگاههای سوغات عمل میکنند که درآمدزایی مضاعفی دارند.
اما در ایران، موزهها عمدتاً به عنوان فضایی برای نمایش آثار تاریخی تعریف شدهاند و کمتر به ابعاد اقتصادی و تجاری آن توجه شده است. از منظر سیاسی نیز تحریمها و روابط بینالمللی محدود ایران، تأثیر مستقیمی بر کاهش گردشگران خارجی داشته است. دشواری در دریافت ویزا، نگرانیهای امنیتی ناشی از تصویر رسانهای غرب و محدودیتهای بانکی برای گردشگران، باعث شده تا بسیاری از علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ از سفر به ایران منصرف شوند. این در حالی است که کشورهایی مانند ترکیه یا امارات با وجود نداشتن پیشینه تاریخی غنیتر از ایران، با ایجاد تسهیلات ویزایی و تبلیغات هدفمند، سالانه میلیونها گردشگر را جذب میکنند. همچنین، نقش بخش خصوصی در مدیریت و سرمایهگذاری روی موزههای ایران بسیار کمرنگ است.
در حالی که در کشورهای پیشرفته، موزهها با حمایت شرکتهای بزرگ، بنیادهای فرهنگی و حتی افراد خیّر اداره میشوند، در ایران این نهادها عمدتاً تحت مدیریت دولتی هستند که با کمبود بودجه و بوروکراسی دست و پنجه نرم میکنند. این مسئله باعث شده تا خلاقیت و نوآوری در جذب مخاطب و درآمدزایی به حداقل برسد. از سوی دیگر، فرهنگ موزهگردی در میان ایرانیها نیز چندان نهادینه نشده است. برخلاف اروپاییها که بازدید از موزه را بخشی از برنامههای معمول زندگی خود میدانند، بسیاری از ایرانیها موزه را صرفاً مقصدی برای گردشهای مدرسهای یا مناسبتهای خاص میپندارند. این نگرش، باعث کاهش بازدیدکنندگان داخلی و در نتیجه کاهش درآمد موزهها شده است.
در پایان باید گفت که ایران با داشتن چنین گنجینههای بیبدیلی، پتانسیل آن را دارد که به یکی از قطبهای گردشگری فرهنگی جهان تبدیل شود. اما تحقق این امر مستلزم تحول در مدیریت موزهها، سرمایهگذاری در فناوریهای نوین، بهبود زیرساختهای گردشگری، تقویت دیپلماسی فرهنگی و مشارکت بخش خصوصی است. ۲۸ اردیبهشت، روز جهانی موزه و میراث فرهنگی، فرصتی است برای تأمل در این مسئله و یافتن راهحلهایی که بتوان از این میراث گرانبها نه تنها به عنوان نماد هویت ملی، بلکه به عنوان موتور محرکه اقتصادی نیز بهره برد.