مروری بر مشکلات استان گیلان
تفاهم آنلاین_ اخیرا به مناسبت سفر یکی از مقامات کشوری به استان گیلان، نشستی برگزار شد و من به عنوان مهمان، مطالبی را در باره مسایل و مشکلات توسعه ای استان مطرح کردم و اینک مطالب این نشست را منتشر می کنم.
در تحلیل مشکلات توسعه ای استان، نمی توانیم نقش ساختارهای مختلف اقتصادی، اجتماعی فرهنگی و سیاسی حاکم بر کشور و تاثیری که بر استان دارند را نادیده بگیریم و ما هم به عنوان استان گیلان، جزیی از این سیستم هستیم، هم از آن تاثیر می گیریم هم بر آن تاثیر می گذاریم . هرچند به عنوان یک جزء کوچک بیشتر تاثیر پذیر بوده ایم تا تاثیر گذار.
ما نمی دانیم استراتژی های مدیران ارشد استان در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چه بوده است؟ این استراتژی ها با کدام رویکرد علمی اتخاذ شدند و ارزیابی های پایانی چه بوده است؟
مدیریت فیلسوف – شاهی که بدترین نوع مدیریت هم هست عامل عقب ماندگی استان ما بوده اند . مدیرانی که هم مسئولیت برنامه ریزی و توسعه استان را در دست داشتند و به دلیل مدرک علمی و دانشگاهی یا به دلیل توهم ناشی از تجربه خود ، تصور می کردند که در یک دست قدرت و در دست دیگر علم و دانایی را دارند و هر آن چه در ذهن آنها می گذشت، بایستی به واقعیت تبدیل شود.
برای من سئوالات فراوانی وجود دارد که استراتژی توسعه کلی استان چه بوده است؟ آیا اصلا استراتژی مدون و علمی وجود داشته است یا خیر؟ اگر هم وجود داشته، شاخص هایش در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… چه بوده است؟
بایستی مفروضات را در اجرایی کردن و ارزیابی برنامه ها، مد نظر قرار داد که البته پیدایش آنها مختص این سال ها نیست ولی بیشتر خودش را نشان داده است . یکی نگاه مکانیکی محض به مسایل و مشکلات استان و دیگری غیبت رویکرد علمی و مشارکت شهروندان در طرح ریزی و اجرای برنامه های توسعه استان بوده است. این مورد اخیر اصلا بایستی” حلقه مفقوده” تلقی شود. باز می توانم اضافه کنم که کارگروه تخصصی پژوهش استان به عنوان یکی از مهم ترین کارگروه های تخصصی ذیل شورای برنامه ریزی استان با وجود ظرفیت های قانونی و انسانی که در استان وجود دارد، چه نقشی در تصمیم سازی ها و برنامه ها داشته است؟
امروزه توسعه، تابع مواد اولیه صرف نیست ، توسعه، تابع میزان نیروی انسانی صرف هم نیست بلکه بخش عمده ای از توسعه، مرهون سرمایه اجتماعی است . وصول به توسعه یافتگی، مرهون میزان ایجاد و تقویت سرمایه اجتماعی در جامعه است. اگر هزینه های فراوانی انجام دهیم، نیروی انسانی خیلی با کیفیت هم در اختیار داشته باشیم باز، توسعه محقق نمی شود مگر این که هرچه بیشتر شاخص های سرمایه اجتماعی را عملیاتی کنیم.
نگاه مکانیکی به توسعه در استان جوابگو نبوده است؛ یعنی برنامه ریزی در مرکز و اجرا در استان بدون مشارکت هدفمند محلی. هرچند این مسایل و مشکلاتی که بیان می شود، بعد ملی دارد اما بروز معایب کار در استان هایی مثل گیلان بیشتر است.
وقتی به وضعیت استان در بعد کلان نگاه می کنیم، می بینیم که در برنامه ریزی های مختلف و در حوزه های گوناگون اجرا، شاخص سرمایه اجتماعی خیلی جدی گرفته نشده است . در هر برنامه ای که رویکرد شهروند محوری، قوی بوده موفقیت بسیار بالا بوده است.
در مباحث توسعه، کارمندان و کارشناسان نقش کلیدی دارند. به هر حال کارکنان و کارشناسان دستگاه اداری کشور با توجه به تعداد و ماندگاری آنها در دولت های مختلف ، اثر گذاری بسیار بالایی بر اجرا و کیفیت اجرای برنامه های دولت دارند. باید دقت کنیم که امروز این قشر وسیع، چه ویژگی هایی پیدا کرده است؟ اگر همه چیز مجددا ، در سیستم اداری کشور در حالت بهینه خود قرار بگیرد با این انباشت نیرو و ویژگی های اخلاقی و رفتاری ضد توسعه ای، چه باید کرد؟ سیستمی که محمل اصلی توسعه است اگر خود دچار بحران باشد چه گونه می خواهد بحران های ناشی از توسعه را مدیریت کند؟
بی اعتمادی، فرصت طلبی، گریز از کار جمعی و مشترک و… را باید اصلاح کرد و یا در بعد اجتماعی، افزایش و چند برابر شدن آمار ناهنجاری ها و جرایم اجتماعی مثل؛ آمار طلاق، تعداد زندانیان, ضرب و جرح, نزاع های خیابانی، جعل، کلاهبرداری و سرقت و… هشدار دهنده است و این موارد نشان گر فرسایش سرمایه اجتماعی در جامعه است.
باید توجه داشته باشیم که حتی برخورداری از امکانات فرهنگی در قالب شکلی محض و خالی از محتوا و جوهره اصلی، در بسیاری از مواقع نه تنها کمکی به توسعه نمی کند بکه حتی ممکن است به عنوان ضد توسعه تلقی شوند و در مسیر پیشبرد اهداف توسعه ای مانع ایجاد کنند.
• گیلان رتبه سوم پایگاه های خبری را دارد و دهها نشریه در موضوعات مختلف ادبی، فرهنگی و اقتصادی منتشر می شود اما سئوال این است که نقش اینها در پیشبرد توسعه استان ، چه بوده است؟. کدام بررسی علمی و آسیب شناسانه در خصوص مطبوعات محلی، انجام شده تا ضعف ها برطرف و موانع برداشته شود و کیفیت محتوایی آنها ارتقا یابد؟ حالا به همین صورت، دیگر ظرفیت های فرهنگی موجود در استان را می توانیم بررسی و آسیب شناسی کنیم. از صدا و سیمای محلی استان گرفته تا ظرفیت بالقوه فرهنگی شهرداری ها، دانشگاهها و … .
باید به پروسه توسعه استان نگاه سیستمی داشته باشیم . نخبگان علمی هم جزیی از این سیستم اند که باید جدی گرفته شوند. در یک سیستم اگر حتی یک جز ، خوب کار نکند باعث اختلال در کل سیستم می شود. جدا از جدی گرفته نشدن نخبگان، هماهنگی کارکردی بسیار ضعیفی بین ساختار علمی و ساختارمدیریت اجرایی وجود دارد که باید اصلاح شود.
در ارائه مباحث و پیگیری برنامه ها، بایستی به بافت و واقعیات اجتماعی توجه زیادی بشود . می گویند”جهانی فکر کنید و محلی عمل کنید .” ما در یک عصری قرار داریم که در آن واقعیت بر تخیل پیشی گرفته است. عصری که همه چیز در حال تغییر است و هر لحظه در آن انقلابی در زمینه اطلاعات رخ می دهد؛ بنابراین، برنامه ریزی بر مبنای علمی و بهره گیری از صاحب نظران و کارشناسان علمی در حوزه های مختلف بایستی سرلوحه کار مدیریت اجرایی استان قرار گیرد.
مهم ترین کاری که مدیریت اجرایی کشور در ابتدای کار، بایستی انجام دهد اعاده حیثیت از واژگانی است که هویت آنها کاملا لگد مال شده است مثل همین شایسته گزینی وزیر، استاندار،فرماندار، مدیرکل و … بایستی هرچه زودتر به موضوع بذل و بخشش مناصب و پست های اداری برمبنای ملاحظات شخصی و سیاسی و باندی خاتمه داد تا بتوان گوشه ای از اعتماد از دست رفته مردم را احیا کرد.
سیستم اداری، محمل توسعه است اگر این محمل، لنگ بزند، شرایط سخت خواهد شد. توسعه، مدیر توسعه خواه و توسعه گرا و برنامه محور می خواهد.
جدی گرفتن اتاق های فکر و واحدهای تحقیق و توسعه و بهره گیری بیشتر از نخبگان علمی و دانشگاهی و کارشناسان مجرب دستگاه های مختلف باید مورد توجه قرار گیرد.
✍یادداشتی به قلم نقی هدایتی