کودکان کار در طول زندگی شان مسلما با مشکلات عدید ه ای روبرو خواهند شد . کسب دانش و به نوعی تحصیلِ مهارت های زندگی از مهم ترین چالش ها ی پیش روی کودکان کار است. آن ها بیش از هر کودک یا شخص دیگری نیاز به تحصیل در مدارس را احساس خواهند کرد.
کودکان کار و دیدن آن ها در خیابان ها شاید یکی از تلخ ترین مناظر آسیب های اجتماعی در هر جامعه ای باشد. کودکانی که علاوه بر تکدی گری در معرض هزار و یک آسیب اجتماعی دیگر قرار دارند و سیکل معیوبی را تشکیل می دهند که عوارض و آسیب های آن را براحتی نمی توان از چهره ی جامعه زدود.
کمتر کسی است که این روزها از دیدن کودکان قد و نیم قد در چهارراه ها و پشت چراغ قرمز متاثر نشود. کودکانی که به بهانه ی فروختن گل و تمیز کردن شیشه ی ماشین در خیابان ها پرسه می زنند. همان کودکانی که به جای بازی و تحصیل محکوم به کار کردن در فضای سنگین و بی رحم جامعه اند.
متاسفانه این روزها شاهد حضور روز افزون کودکان کار بر سر چهار راه ها هستیم و هیچ نهادی مسئولیت این مشکل را بر عهده نمی گیرد؟ آیا این کودکان حقی از کودکی ندارند ؟چه نهادی بطور مشخص مسئولیت دارد؟ اگر کودکان کار مورد آموزش تربیتی و تحصیلی قرار نگیرند مطمئنا در بستر جرم خیز قرار خواهند گرفت که اثرات جبران ناپذیری در پی خواهد داشت، از اینرو توجه به این مقوله را باید با نگاهی بلند مدت نگریست. البته این ها تنها بخشی از کودکان کارند، که ما هر روزه ملاقاتشان می کنیم . تعداد زیادی از کودکان کار نیز در مشاغل خانگی بدون مزد یا با مزدی ناچیز مشغول بکارند و انواع آسیب های اجتماعی را تجربه می کنند و بسیاری از آن ها منزوی و جدا از خانه و خانواده ی خود روزهای سختی را سپری می نمایند.
عوامل ریشه ای و قانون گذاری ها و سیاست های جامعه در پدیدآمدن این رویکرد تاثیر داشته و جامعه را با شرایط پیچیده ی کودکان کار مواجه می سازد. عوامل متعددی چون نارسایی نهادهای اجتماعی ، مثل خانواده و مدرسه، فقر اقتصادی خانواده ها و ناتوانی آن ها در انطباق با شیوه های زندگی شهرهای بزرگ، آلودگی و آسیب زا بودن محلات حاشیه ای شهری، فقدان نظارت کافی از سوی سازمان های مسئول و الگوهای نادرست در به وجود آمدن و منشا کودکان کار نقش دارند، ولی دولت و سازمان های ذیربط وظیفه دارند، تحت چنین شرایطی، ناتوانی خانواده در پوشش دادن نیازهای کودکان در محرومیت های شدید جسمی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و روانی را پوشش دهند. قانون حمایت از اطفال در سال ۱۳۹۹ مصوب شد و بر اساس آن آئیننامه ماده ۶ این قانون نگارش شده است. بند ۶ در باره وظایف دستگاهها است. در این بند از آئیننامه، تکلیف شده که حوزه آموزش و تحصیل کودکان بر عهده آموزش و پرورش است و زمینه این آموزش باید فراهم شود.
کودکان معصومی که به اجبار عموما از تحصیل محروم مانده اند و در حاشیه ی معابر و یا کارگاه ها به دنبال نان آوری برای خانواده های خود هستند، از سنین پایین با سخت ترین شرایط دست و پنجه می کنند و با جثه های کوچک، قلب های بزرگی در وجودشان می تپد. بدون تردید ، زدودن گرد فقر از زندگی کودکان امری ضروری است و حمایت از این قشر و بهبود وضعیت معیشتی و یادگیری آن ها باید در اولویت برنامه ریزی های دولت و سازمان های ذیربط قرار گیرد.