اقتصاد رفتاری یک رویکرد پژوهشی است که عوامل رفتاری و عوامل روان شناختی را در تحلیل تصمیم گیریهای اقتصادی مورد بررسی قرار می دهد. این رویکرد بر این اصل تکیه میکند که انسان ها در تصمیمگیری های خود نه تنها به صورت منطقی و راسخ، بلکه به صورت انتخاب های رفتاری و اجتماعی نیز عمل می کنند. اقتصاد رفتاری با استفاده از تئوریها، مدلها و تجربیات، تلاش میکند تا رفتار انسانی را در مواجهه با تصمیم گیریهای اقتصادی تشریح کند و به بررسی تأثیر آن در کسب و کارهای نوپا بپردازد.
یکی از مفاهیم کلیدی در اقتصاد رفتاری، پیشبینی ناقص است. این مفهوم بیانگر آن است که انسانها به علت محدودیت های شناختی و اطلاعاتی قادر به انتخاب بهینه نیستند و به جای آن، انتخابهایی را بر اساس تقریب و تجربه قبلی خود انجام میدهند. در کسب و کارهای نوپا، این مفهوم میتواند اثرات مهمی داشته باشد. برای مثال، کارآفرینان در تصمیم گیریهای ریسکی و موفقیت یا شکست کسب و کارهای خود، تأثیر قابل توجهی دارند. آنها ممکن است به دلیل محدودیت های شناختی خود، تمایل داشته باشند تا به صورت ناقص و تحت تأثیر تجربه های قبلی خود تصمیم بگیرند. این میتواند به معنای انجام تصمیمات غیرعقلانی و بدون محاسبه میزان ریسک و بازده برای کسب و کارها باشد.
علاوه بر پیشبینی ناقص، اقتصاد رفتاری به مفهوم ترس از دست دادن نیز توجه میکند. فقدان تقسیم به این معناست که انسان ها در تصمیم گیریهای خود، بیشتر به ضررها نسبت به بهرهها حساس هستند. در واقع بیشتر نیمه خالی لیوان مد توجه آن هاست. این مفهوم می تواند در کسب و کارهای نوپا تأثیر قابل توجهی داشته باشد. برای مثال، کارآفرینان ممکن است به دلیل ترس از دست دادن ، از پذیرفتن ریسکهای لازم برای رشد و توسعه کسب و کار خود اجتناب کنند و به جای آن، به تصمیم گیریهای محافظهکارانه و کاهش ریسک تمایل داشته باشند.
در اقتصاد رفتاری ، مفهوم تأثیر اجتماعی نیز مورد توجه قرار میگیرد. انسانها به شدت تحت تأثیر جوامع و افراد اطراف خود قرار میگیرند و در تصمیمگیری های اقتصادی خود، به تجربه و نظرات افراد دیگر اهمیت میدهند. در کسب و کارهای نوپا، تأثیر اجتماعی میتواند به عنوان یک عامل موفقیت یا شکست مهم مطرح شود. به عنوان مثال، اگر یک کارآفرین بتواند ارتباطات قوی و شبکه سازی مؤثری با افراد واجد تجربه و دانش در صنعت خود ایجاد کند، میتواند به افزایش احتمال موفقیت و توسعه کسب و کارش کمک کند.
همچنین، تصمیمگیریهای انسانی تحت تأثیر احساسات و ادراکات نیز قرار دارند. اقتصاد رفتاری به مفهوم تأثیر احساسات در تصمیمگیری های اقتصادی توجه می کند. احساسات می توانند به عنوان عاملی مهم در موفقیت یا شکست کسب و کارهای نوپا مطرح شود. به عنوان مثال، افراد ممکن است در تصمیم گیریهای مالی و سرمایه گذاری خود تحت تأثیر احساساتی مانند ترس، امیدواری یا شوق قرار بگیرند. این احساسات میتوانند تصمیمگیریهای غیرعقلانی را تحت تأثیر قرار دهند و در نتیجه، بر عملکرد کسب و کار تأثیرگذار باشند.
به طور کلی، اقتصاد رفتاری با مطالعه عوامل رفتاری و روانشناختی در تصمیم گیریهای اقتصادی، به ما کمک میکند تا بهتر درک کنیم که چگونه انسانها در کسب و کارهای نوپا رفتار میکنند و چگونه این عوامل میتوانند بر عملکرد و موفقیت آنها تأثیر بگذارند.