درد کودکان کار؛ درمان یا تسکین؟
هر انسان آگاهی از مشاهده تلاش و رنج کودکان کار اندوهگین میشود. بدیهی است هیچ کودکی در دنیا نباید کاری جز بازی و سرگرمی داشته باشد. ولی حقیقت زندگی گاهی تلختر شعارها و رؤیاهای ماست. اقدامات حمایتی گرچه از رنج این کودکان میکاهد ولی درمان درد آنها نیست. شاید بهتر باشد راههای تازهای برای کنترل این پدیده و نه حذف آن پیدا کنیم.
به گزارش تفاهم آنلاین، همه ما از دیدن تلاش و رنج کودکان کار در خیابانها آزرده میشویم. گاه این آزردگی با ترحم و دلسوزی منجر به خرید از کودکان کار یا هدیه دادن به آنها میشود. گاه خشم از این پدیده به پرخاشگری نسبت به آنها تبدیل میشود.
این تناقض در رفتار مسئولان با این پدیده نیز نمایان است. گاه با علم به این که کودکان نقش تأثیرگذاری در شرایط زندگی خود ندارند به تذکرات دوستانه و هدایای کودکانه بسنده میکنند. گاه چنان شدّتی در برخورد با کودکان کار نشان میدهند گویی آنها تنها ناهنجاری اجتماعی در کشور هستند.
در نهایت هم نه برخورد قهری و نه حمایت از کودکان کار در کنترل این پدیده تأثیر چندانی نداشته است. شاید بررسی موشکافانه علل ایجاد این پدیده و کمی نوآوری در ارائه راهکار آینده بهتری برای این کودکان رقم بزند.
درد کودکان کار
بررسی کارشناسی و شناسایی خانواده این کودکان نشان میدهد فقر، اوّلین عاملی است که کودکان را وادار به کار میکند. عدم حضور سرپرست خانواده، بیکاری یا ناکارآمدی سرپرست خانواده و یا اعتیاد سرپرست خانواده از عمده مواردی است که بار تأمین مخارج زندگی را بر دوش کودکان قرار میدهد.
برخلاف تصور سینمایی که اغلب ما در ذهن داریم در اغلب موارد باند مخوفی در کار نیست تا کودکان را از آغوش گرم خانواده جدا سازد. بلکه خانوادههای نیازمند از سر ناچاری و فقر، کودکان خود را برای کسب درآمد به خیابانها میفرستند.
نکته مهم این است که در میان این خانوادهها از یک سو سرپرستان بیغیرتی هستند که تحت تأثیر افیون اعتیاد این رنج را به کودکان خود تحمیل میکنند.
از سوی دیگر در میان این کودکان ، فرزندان باغیرتی هستند که به دلیل ناتوانی و از کارافتادگی سرپرستان خود، بزرگمردانه بار زندگی را به دوش میکشند.
تسکین یا درمان؟
همیشه آسانترین راه در مواجهه با درد، تسکین و آرام کردن موقّتی آن است. در این پدیده نیز ما اغلب با اقدامات تسکین دهنده روبرو هستیم. همه ما با کمپینهای حمایتی در این زمینه برخورد کردهایم.
کمپین خرید لباس نو برای کودکان کار، کمپین اهدای لوازمالتحریر به کودکان کار، نمایشگاه نقاشی کودکان کار و … همه اقداماتی هستند که تنها اثر تسکین موقّت برای درد این کودکان دارند. البته اقدامات اساسی یا به عبارتی درمانی هم صورت گرفته ولی رواج چندانی ندارد.
به عنوان مثال برخی از مؤسسات خیریه با شناسایی خانواده این کودکان نزد آنها مراجعه کرده و شرایط را بررسی میکنند. در صورتی که حمایت مالی از خانواده مانع از کار کودک شود با کمک خیرین به حمایت از آنها میپردازند.
این امر حتّی در مورد خانوادههای بدسرپرستی که گرفتار اعتیاد هستند نیز صورت عملی شده است. به این صورت که به شرط مراجعه فرد معتاد برای ترک اعتیاد، خیریه هزینه زندگی خانواده او و حتّی هزینه تحصیل کودکان را تأمین میکند.
البته کار در این زمینه نیاز به بررسی دقیق و مراقبت مداوم دارد تا در نهایت خانوادهای سالم به جامعه تحویل داده شود. ولی اگر نهادهای دولتی به جای برخوردهای حذفی با کودکان کار به همکاری با این مؤسسات بپردازند نتایج بهتری حاصل میشود.
از سوی دیگر اخیراً در یکی از شهرستانها ایده “استاد شاگردی” برای حمایت از کودکان کار اجرایی شده است. به این صورت که با معرفی نهادهای حمایتی، کودکان متناسب با توان خود نزد یک استاد، حرفهای را آموخته و با حقوق و بیمه استخدام میشوند.
حال که ریشهکنی فقر و حذف پدیده کودکان کار ممکن نیست بهتر نیست با اقداماتی این چنین، کودکان کار را از آسیبهای اجتماعی رها شدن در خیابانها نجات دهیم؟