یادداشت

خاطراتی از شهید رئیسی

 

در سفر اربعین که توفیق همراهی شهید رئیسی را داشتم، یک جلد از کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» که حاوی سی یادداشت بنده در احوالات و شرح حال مرحوم استاد پرورش وزیر آموزش و پرورش در دهه ی شصت بود را تقدیمشان کردم و ایشان پس از خواندن کتاب با شوخی به بنده گفتند: کی برای ما خاطرات می نویسی؟!» این جمله ولو به شوخی گفته شد بیانگر آن بود که ایشان در انتظار رفتن است و نمی خواهد بماند!

در این یادداشت، مرتضی نجفی قدسی در اجابت سخن ایشان،‌ خاطراتی را به شرح ذیل قلمی کرده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا (سوره نساء، آیه ی ۶۹)

کسی که از خدا و پیامبر اطاعت کند با کسانی خواهد بود که خدا به آنان نعمت خودش را کامل کرده است مانند پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحین و اینها بهترین رفیقان هستند.

***

از این آیه شریفه استفاده می شود که همنشینی با انبیاء و اولیاء و صالحان و شهداء که بهترین بندگان خدا هستند برای همه ی انسانها ممکن است و فقط شرط لازمش اطاعت کردن از خدا و پیغمبر اکرم (ص) است و این بستر رشد و بالندگی از زمان نبی مکرم اسلام حضرت محمد (ص) تاکنون و تا قیامت برقرار است و همه ی انسانها می توانند به این کمال نهایی برسند.

حادثه جانگداز به شهادت رسیدن حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید ابراهیم رئیسی و همراهان ایشان قلوب نه تنها مردم مسلمان ایران بلکه بسیاری از مسلمانان در کشورهای مختلف مخصوصاً عراق، پاکستان، هند، کشمیر، لبنان و دیگر کشورها را تحت تأثیر قرار داد و مجالس عظیمی برای بزرگداشت ایشان برگزار شد.

حضور میلیونی مردم در شهرهای تبریز، تهران و مشهد و دیگر شهرها نشانگر وحدت ملی ملت ایران و همبستگی عمومی است و یکی از برکات این حادثه به مانند شهادت شهید سلیمانی، ایجاد وفاق ملی و بیانگر وفاداری مردم به آرمان شهداء بود.

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای مهمترین خصیصه مرحوم شهید رئیسی را مردمی بودن ایشان عنوان کردند که در مجموعه فضائل ایشان بروز و ظهور بیشتری داشت.

آشنایی بنده با جناب رئیسی از اوایل دهه ی هفتاد از هیئتی در میدان منیریه تهران آغاز شد که ایشان واعظ آن هیئت بود و بنده هم معلم قرآن آن جلسه و لذا مکرر توفیق دیدار داشتیم.

* حضور پیوسته در مسجد و محراب و منبر و هیئت

یکی از نکات مهم که این پیوند مردمی را زنده نگه می داشت حضور پیوسته ایشان در مسجد و محراب و منبر و هیئت بود. ایشان علیرغم مسئولیتهای سنگین در قوه قضائیه اعم از ریاست بازرسی کل کشور، معاونت قوه قضائیه و دادستان کل کشور همواره سعی می کردند که شبها اقامه نماز جماعت را در مسجدی در محله گیشای تهران داشته باشند و بارها شاهد بودم بسیاری از کسانی که دستشان به مسئولان قضایی نمی رسید به مسجد ایشان می آمدند و در حیاط مسجد منتظر خروج ایشان می ماندند تا عرض حال کنند و پیگیر مشکلات قضایی شان در محاکم بودند.

گاهی این مراجعات مردمی آنقدر زیاد بود که بیش از یکساعت طول می کشید تا ایشان از مسجد خارج شود. روزی به جناب رئيسی عرض کردم که برای ورود به مسجد که بازرسی انجام نمی شود و همه گونه آدم هم رفت و آمد می کنند، شما چطور با خیال راحت در کنار مرد و زن می ایستید و با‌ آنها مشغول گفتگو می شوید؟!‌ از کجا معلوم این خانمی که به شما مراجعه کرده زیر چادرش نارنجکی و یا بمبی نباشد‍!‌ اما شهید رئیسی این خطر را به جان می خرید و حاضر نبود که ارتباط مردم با او قطع شود و حقیقتاً حلال بسیاری از مشکلات مردم در همان مسجد بود و این روش یک جلوه ی بارز از مردمی بودن است.

* علاقه به روضه خوانی 

علاقه ایشان به روضه و منبر یکی از ویژگیهای برجسته اش بود و حتی الامکان حضور در جلسات هیئت ها و روضه خوانی و منبر رفتن را جزء برنامه های اصلی خود می دانست و یک جلسه ی روضه هفتگی هم داشت که گاهی چند نفره برگزار می شد،‌ مثلاً در سفری که در معیت ایشان کربلا مشرف بودم، این روضه هفتگی را با خانواده در صحن حرم حضرت ابوالفضل (ع) بر پا کردند و خودشان روضه خواندند.

* احترام و تکریم مادر

جناب رئيسی مادر خیلی نورانی و نازنینی دارد که در سفر کربلا ایشان را هم همراه خود آورده بود و چون او توان راه رفتن نداشت،‌ با ویلچر او را به حرم و زیارت می برد و با اینکه در این سفر دیگر همراهان ایشان هم بودند، مقید بود که ویلچر مادر را خود راه ببرد و اجازه نمی داد تا خودش هست دیگران اینکار را بکنند.

* بذله گویی و با نشاط بودن

 

بذله گویی و با نشاط بودن از ویژگی های بارز جناب رئیسی بود و کمتر باری بود که ایشان را ببینم و یک جوک و یا جمله ی خنده دار از ایشان نشنوم و گاهی به ایشان می گفتم حاج آقا من از این روحیّه شاد شما متعجبم! شما از صبح تا شب با پرونده های سنگین قضایی و جرم و جنایت سروکار دارید و واقعاً نباید اعصابی برای شما باقی مانده باشد ولیکن هر شب که به مسجد می آئید با روحیه ای بشاش و شاداب با مردم برخورد می کنید و حتی برای خنداندنشان جوک هم می گوئيد و البته یک غرض دیگر هم داشت و او می خواست با این بذله گویی ها فضای سنگین یک مقام بلند پایه و مردم را بشکند تا آنان احساس خودمانی کرده و سفره دلشان را باز کنند.

* ساده زیستی و سالم ماندن

از نکات مهم زندگی شهید رئيسی ساده زیستی و مواظبت به دخل و خرجش بود بطوری که حتی حاضر نمی شد پول سفر خود و خانواده اش به کربلا را دیگران بپردازند و مفید بود با خرج خودش سفر کند و زیر بار منت هیچ کس نرود،‌ چه بسیار ثروتمندانی که بارها سعی کردند تا او را در تور خود بیندازند ولی موفق نشدند و این برای یک مقامی که بیش از سی سال در قوه قضائيه منصب داشته باشد ولی نتوانند او را بخرند خیلی مهم است.

* در استقبال از آمدن آقای رئيسی برای ریاست قوه قضائیه

روزی در حرم حضرت امام رضا (ع) بعد از نماز صبح ایشان را دیدم و مرا به دفتر خود برد و با هم گپی زدیم، در آنجا به ایشان عرض کردم که شنیده ام رهبر معظم انقلاب قصد دارند حضرتعالی را به ریاست قوه قضائیه بنشانند، آیا درست است؟

ایشان پاسخ داد من هم شنیده ام ولی بنده بودن در آستان حضرت رضا (ع) را ترجیح می دهم و من هم عرض کردم بله، بهتر از آستان حضرت رضا (ع) جایی در کشور ما نیست ولیکن این قوه قضائیه به شخصی مثل شما نیازمند است که سالها در این قوه بوده و صغیر و کبیر آن را می شناسد، قاضیان فاسد و رشوه گیر را می شناسد و مشکلات این قوه را هم می داند و از همه مهمتر خودش سالم است و هنوز نتوانسته اند او را بخرند و واقعاً پشت سر چنین شخصی باید نماز خواند‍! ایشان هم گفت حالا هر چه تکلیف شود و پس از این گفتگو خداحافظی کردم و چند قدمی دور شدم، دیدم جناب رئیسی مشغول تلاوت قرآن شد و من با دیدن این صحنه زیبا و دلنشین برگشتم و با موبایلم تصویری از ایشان گرفتم و ایشان تعجب کرد که من دوباره برگشتم لذا عرض کردم خواستم تصویری از شما به یادگار بگیرم و رفتم.

به تهران که برگشتم این موضوع ذهنم را مشغول کرده بود و با اینکه هنوز رهبری معظم تصمیم نهایی شان را نگرفته بودند بنده به استقبال موضوع رفته و با عنوان «در استقبال از آمدن آقای رئیسی» یادداشتی نوشتم که این برای انتصاب ایشان برای قوه قضائیه بود و نه انتخابات ریاست جمهوری که بعدها انجام شد. خوشبختانه از این یادداشت استقبال گسترده ای شد و گروههای مختلف و سلایق سیاسی اقبال نشان دادند حتی چهره های شاخصی از اصلاح طلبان از سپردن مسئولیت قوه قضائیه به جناب رئیسی اعلام رضایت کردند و گفتند ما برای انتخابات ریاست جمهوری نظر دیگری داشتیم و لیکن برای ریاست قوه قضائیه ایشان را صالح و شایسته می دانیم و خوشبختانه بعد از این اقبال عمومی رهبری معظم نیز جناب رئیسی را به ریاست قوه قضائیه نشاندند و اقدامات ایشان هم در همان مدت سه سال ریاست قوه قضائیه بسیار حائز اهمیت بود که همگان می دانند.

* کی برای ما خاطرات می نویسی؟!

در سفر اربعینی که توفیق همراهی با شهید رئیسی را داشتم، یک جلد از کتاب «خاطراتی از استاد پرورش» که حاوی سی یادداشت بنده در احوالات و شرح حال مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش وزیر آموزش و پرورش در دهه ی شصت بودند را تقدیمشان کردند و پس از خواندن این کتاب با شوخی به بنده گفتند: خوب آقای نجفی شما کی می خواهید برای بنده خاطرات بنویسید؟! این جمله ولو به شوخی گفته شد ولی بیانگر آن بود که ایشان در انتظار رفتن است و نمی خواهد بماند! و البته بنده هم چون قول دادم که چشم، انجام وظیفه می کنم این یادداشت را تحت عنوان «خاطراتی از شهید رئيسی» منتشر کردم امیدوارم روحش قرین رحمت الهی باشد گرچه از جسمش چیزی نماند جز یک پیکر سوخته که انشاء الله خدای متعال جبران کند و او را با پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحین محشور بگرداند.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا