تورم و محاسبه میزان آن در فضای اقتصادی کشور این روزها نیاز به آمار و استفاده از نمودارها و ارقام و فرمول های پیجیده نیست. کافی است که یک مراجعه به سوپر مارکت سر کوچه تان داشته باشید تا با افزایش نرخ باور نکردنی اکثر کالاهای مصرفی، برق از سرتان بپرد. کافی است که قریب به یک ماه خرید نکرده باشید تا همچون اصحاب کهف از ارزش افت پول داخل جیب تان متحیر شوید. بله این روزها ، بیشتر از زمان دیگری فشار تورم بر سر سفره های مردم احساس می شود و افزایش قیمت ها در همه ی سطوح از کالاهای خوراکی و آشامیدنی تا اقلام مصرفی به وضوح قابل لمس است. آمارها حاکی از آن است که افزایش بی سابقه ی شاخص تورم ماهانه اقلام خوراکی که قوت غالب و معیشت اصلی خانوارها را تشکیل می دهد، به مرزی رسیده است که قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داده است.
پس از تندتر شدن شیب تورم در ماه های اخیر، فشار اقتصادی که اقشار آسیب پذیر بر دوش خود احساس می کنند ، چندین برابر شده است. بطوریکه طبقات متوسط نمی توانند قدرت خریدشان را متناسب با شتاب های بزرگ تورمی افزایش دهند، چرا که در مقابل این افزایش نرخ ها، رشد دستمزدهایشان بسیار ناچیز بوده است و در این بین وضعیت معیشتی گروه های آسیب پذیرتر که کاملا واضح و مبرهن است که باید دست از کوچک ترین انتظارات خود نیز بردارند.
صحبت از طبقه ی متوسط کشور شاید طیف وسیعی را در بر بگیرد، با این حال اگر بخواهیم بر اساس درآمد صحبت کنیم ، طبقه ی متوسط همان صاحبان درآمدهای میانی جامعه هستند، که گستره ی آن ها بسیار وسیع است و بار اصلی اقتصاد کشور را بر دوش می کشند و در همه ی حرکت های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … پیشگام و تاثیرگذارند و نقش تعیین کننده ای در سرنوشت کشور دارند. طبقه ای که عموما صاحب مهارت، تحصیلات و تخصص است و افراد پر تلاش و تاثیرگذار جامعه اند. طبقه ی متوسطی که معمولا از امکانات اولیه و ضروری زندگی به نسبت کاملی برخوردارند و علاوه بر آن در سبک زندگی این طبقه مصارف متعارف تر، بدون تجملات دیده شده و از اینرو از نظر آگاهی و دانش در سطح بالاتری از دیگر افراد جامعه در هر دو طبقه ی بالا و پایین قرار می گیرند.
اما آنچه اکنون طبقه ی متوسط و وسیع کشور را به شدت متاثر کرده و قدرت خریدشان را تا جایی کاهش داده است که حتی پس اندازهایشان را نیز در حال از دست دادن هستند. نرخ تورمی که با رشد غیر منتظره ی دلار رشد کرده و ارزش پس اندارهایشان را تا یک سوم و بعضا بیشتر با افول روبرو ساخته است و در این روزها اعضای طبقه ی متوسط در کشورمان گروه گروه در حال سقوط به طبقه ی فقیر هستند. این فشارها کار را به جایی رسانده است که در کمال تاسف حتی نمی توانند خیال خرید مسکن، خودرو و سایرملزومات اساسی زندگی را در ذهن بپرورانند و اگر از هر جنبه ای به این فاجعه بنگریم، تبعات حاصله جبران ناپذیر خواهد بود.
طبقه ی متوسط در سال های اخیر به شدت رو به اضمحلال است، در حالی که این طبقه عامل اصلی پاسداشت و نگهداشت یک جامعه است و تبعات آن شکاف طبقاتی عمیق بین دو قشر فقیر و ثروتمند در کشور خواهد بود. قشر ثروتمندی که بخشی از آن ها را نوکیسه هایی تشکیل می دهند که با رانت های اطلاعاتی و اقتصادی یک شبه سودهای کلان به جیب زده اند. طبقه ی متوسط همان کسانی هستند که یک عمر برای دارایی های خود تلاش کرده اند به دلیل قرار گرفتن در معرض تورم های ویران کننده ، سقوط ارزش دارایی های خود و ارزش حقوق ماهیانه خود را شاهدند.
با شرایط پیش رو ، سلامت روانی مردم طبقه ی متوسط نیز به شدت به خطر افتاده است و درصد خوشنودی و رضایتمندی آن ها از زندگی بسیار پایین است. وقتی رشد درآمد افراد طبقه ی متوسط با هزینه های زندگی و تورم در کشور هیچگونه همخوانی ندارد، سفره ی این قشر کوچکتر و توان خرید آن ها کمتر شده و در نتیجه اقتصاد خانوارهای طبقه ی متوسط با مشکل مواجه شده و طبقه ی متوسط ساقط خواهد شد و یا به عبارتی هزینه ی چنین تکانه های اقتصادی عمدتا به دوش طبقات متوسط و کم برخوردارتر تحمیل می شود.