
در مسیر پرپیچ وخم توسعه اقتصادی، برخی کشورها مسیری خطی را طی میکنند و برخی دیگر مانند چین، راهی مارپیچ را برمیگزینند که در آن هر تجربهای چه موفق و چه ناموفق به عاملی برای پیشرفت تبدیل میشود. چین بهعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان، نمونه بارزی از کشوری است که توانسته با حفظ حافظه تاریخی خود و بهرهگیری هوشمندانه از تجربیات گذشته، الگویی منحصربه فرد از توسعه را خلق کند.
دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ برای چین دوران انزوا و محدودیت بود. تحریمهای بینالمللی و سیاستهای خودکفایی، اگرچه رشد اقتصادی را کند کرده بود، اما درسهای ارزشمندی به همراه داشت. چینیها در این دوره آموختند که چگونه با حداقل منابع، حداکثر بهرهوری را ایجاد کنند. این تجربه پس از اصلاحات اقتصادی ۱۹۷۸ به کارآمدی هرچه بیشتر مدل توسعه چین کمک کرد. امروز وقتی چین از سیاست “چرخه دوگانه” (تکیه همزمان بر بازار داخلی و خارجی) صحبت میکند، در واقع از همان درسهای دوران انزوا بهره میگیرد. چین در مواجهه با بحرانهای مختلف، همواره به دنبال استخراج درسهای کاربردی بوده است. بحران مالی آسیایی ۱۹۹۷ به چین نشان داد که وابستگی بیش از حد به سرمایهگذاری خارجی میتواند خطرناک باشد. پاسخ چین ایجاد صندوقهای حاکمیتی عظیم و تقویت نظام بانکی داخلی بود. همهگیری کووید-۱۹ نیز نمونه دیگری است که چگونه چین از تجربیات گذشته (مانند شیوع سارس در ۲۰۰۳) برای ایجاد سیستمهای نظارتی و بهداشتی کارآمد استفاده کرد.
مسیر فناورانه چین نشاندهنده هوشمندی خاص این کشور در بهرهگیری از تجربیات است. در دهه ۱۹۹۰، چین بهعنوان “کارخانه تقلید” جهان شناخته میشد. اما بهجای ماندن در این مرحله، چینیها از این دوره به عنوان مدرسهای برای یادگیری استفاده کردند. امروز شرکتهایی مانند هوآوی و علیبابا نه تنها رقبای جهانی دارند، بلکه در بسیاری حوزهها پیشرو هستند. این تحول حاصل درکی عمیق از این اصل بود که تقلید باید مرحلهای گذرا برای رسیدن به نوآوری باشد. سیاست خارجی چین نمونه جالبی از بهرهگیری از تجربیات تاریخی است. دوران “تحقیر قرن نوزدهم” زمانی که قدرتهای غربی چین را تحت فشار قرار دادند، هنوز در حافظه جمعی این کشور زنده است. امروز چین با درکی ظریف از این تجربیات، همزمان که به دنبال گسترش نفوذ جهانی است، مراقب است که وابستگیهای استراتژیک خطرناک ایجاد نکند. مدل حکمرانی چین نیز حاصل یادگیری از تجربیات مختلف است. چین پس از آزمایشهای مختلف در نهایت به مدلی دست یافته که در آن حزب کمونیست کنترل سیاسی را حفظ میکند، در حالی که در حوزه اقتصادی انعطاف قابل توجهی نشان میدهد. این مدل خاص که گاهی “سوسیالیسم با ویژگیهای چینی” خوانده میشود، در واقع پاسخی است به شکستهای تجربه شده هم در مدل برنامهریزی متمرکز و هم در آزادیهای اقتصادی بیقید و شرط.
نکته قابل توجه اینجاست که سیستم آموزشی چین به گونهای طراحی شده که همزمان با آموزش مهارتهای مدرن، حافظه تاریخی را نیز حفظ کند. این ترکیب به نخبگان چینی کمک میکند تصمیمهایی بگیرند که هم نوآورانه باشد و هم ریشه در تجربیات تاریخی داشته باشد.
چین درمسیر صنعتی شدن نیز از تجربیات خود درسهای ارزشمندی گرفته است. دوره اول رشد صنعتی چین (دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰) با تولید انبوه کالاهای کمکیفیت همراه بود. اما بهجای ماندن در این مرحله، چین از این دوره به عنوان پلهای برای ارتقای کیفیت استفاده کرد. امروز “ساخت در چین ۲۰۲۵” نشاندهنده تحولی است که در آن چین به دنبال رهبری در تولیدات با فناوری بالا است. تجربیات چین در زمینه تخریب محیط زیست نیز جالب توجه است. سالها رشد سریع اقتصادی با هزینه سنگین زیستمحیطی همراه بود. اما چین بهجای انکار این مشکلات، از آنها به عنوان انگیزهای برای تحول استفاده کرد. امروز چین در بسیاری از شاخصهای انرژی پاک پیشرو است و بزرگترین تولیدکننده پنلهای خورشیدی در جهان محسوب میشود. تجربه چین نشان میدهد که توسعه واقعی زمانی اتفاق میافتد که یک کشور بتواند با گذشته خود گفتوگویی سازنده داشته باشد. چین نه تاریخ را انکار کرده و نه در آن مانده است. بلکه با نگاهی انتقادی و خلاق به تجربیات گذشته، راهی نوین برای پیشرفت گشوده است. این مدل توسعه که در آن هر تجربهای حتی شکستها به عنوان منبعی برای یادگیری تلقی میشود، میتواند برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه الهامبخش باشد.

چین به ما میآموزد که حافظه تاریخی نباید بار سنگینی بر دوش آینده باشد، بلکه میتواند همچون چراغی، راه آینده را روشن کند. در دنیای امروز که تغییرات سریع و غیرمنتظره به امری عادی تبدیل شده، توانایی یادگیری از تجربیات چه داخلی و چه بینالمللی میتواند مهمترین مزیت رقابتی یک ملت باشد. چین با درک این اصل، نه تنها خود را از دام بسیاری از مشکلات رها کرده، بلکه به الگویی برای توسعه تبدیل شده است که با وجود تمام انتقادات، نمیتوان از موفقیتهای چشمگیر آن چشم پوشید.