استالینیسم و فقر فلسفه از عوامل شکست چپهای مبارز در دوران پهلوی
به گزارش خبرنگار مهر، نشر ققنوس شانزدهمین چاپ کتاب «شورشیان آرمانخواه؛ ناکامی چپ در ایران» نوشته مازیار بهروز و ترجمه مهدی پرتوی را با شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه، ۳۶۸ صفحه و بهای ۳۵ هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این کتاب در سال ۱۳۸۰ و چاپ پیشین (پانزدهم) آن در سال ۱۳۹۷ با شمارگان ۹۹۰ نسخه و بهای ۲۹ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود.
مازیار بهروز، مدرس تاریخ دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو در کتاب مهم «شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران» بخش مهمی از بازخوانی جریان چپ را انجام داده است. پژوهش و تحلیل او از جریان حزب توده در دهه ۲۰ و فراز و فرودهایش آغاز شده و تا شکست کامل سازمانهای مارکسیستی در سال ۶۲ را در بر میگیرد. این کتاب با ترجمه مهدی پرتوی برای نخستین بار در سال ۱۳۸۰ توسط نشر ققنوس منتشر شد. این انتشارات در پاییز گذشته (۱۳۹۷) پانزدهمین چاپ این کتاب را با شمارگان ۹۹۰ نسخه، ۳۶۶ صفحه و بهای ۲۹ هزار تومان منتشر کرد.
«شورشیان آرمانخواه» هم سیر تاریخی چگونگی شکلگیری اندیشه چپ در ایران را تا ابتدای دهه ۶۰ بیان کرده و ضمن تحلیل کنشهای مبارزاتی آنها به چرایی تقابل آنها با جمهوری اسلامی نیز میپردازد. کتاب چهار فصل دارد که عناوین آن به ترتیب عبارتند از: «شکست و احیا: شکست بزرگ چپ (۴۹ – ۱۳۳۲)»، «تهاجم و بن بست (۵۷ – ۱۳۴۹): قهر و سرکوب»، «انقلاب: رقص مرگ (۶۲ – ۱۳۵۷)» و «چرا ناکامی؟». پیوست این کتاب نیز گاهشمار خوب و کاملی است از مهمترین رخدادهای جریان چپ در دامنه مبارزاتیشان.
به قول مترجم کتاب، مهدی پرتوی که خود نیز از فعالان و مبارزان چپ در دوران پهلوی بود، «شورشیان آرمانخواه» این کتاب سه ویژگی مهم دارد که آن را منابع مشابه متمایز میکند؛ نخست اینکه کتابهای پیشین و منابع مشابه تنها به بخشی از جنبش چپ پرداختهاند در صورتی مازیار بهروز در این کتاب تاریخ چپ را تا سرانجام نهاییاش دنبال کرده و به همین دلیل هم تصویر کاملتری از جنبش چپ در ایران را ارائه کرده است.
دوم آنکه پژوهش مازیار بهروز نه تنها بازیگران اصلی یعنی احزاب و سازمانهای عمده بلکه بازیگران فرعی و حاشیهای یعنی گروهها و هستههای کوچک مارکسیستی چه در داخل ایران و چه در خارج از کشور را دربر میگیرد. در این کتاب حتی احزاب کرد مارکسیست که پس از انقلاب در راستای مقابله با انقلاب اسلامی ایران نیز از سوی بیگانگان تجهیز شدند، نیز مورد مطالعه قرار گرفتهاند. سومین ویژگی در این است که نویسنده در پژوهش خود به کاوش و بررسی علل شکست و ناکامی چپ در ایران و به ویژه فروپاشی نهاییاش در دهه ۶۰ میپردازد، مسالهای که پیشتر در هیچ منبع دیگری به آن پرداخته نشده بود.
مازیار بهروز در این کتاب سه عامل موثر را در چرایی ناکامی و فروپاشی جنبش چپ در ایران موثر میداند که نخستین آن عوامل عمومی است که در همه جریانهای چپ در دنیا ممکن است مصداق داشته باشد. از این دست عوامل میتوان به این موارد اشاره کرد: ۱: موقعیت جغرافیای سیاسی ایران و رقابت شدید قدرتهای بزرگ در کشور ما که باعث شد اتحاد شوروی نتواند از جنبش مارکسیستی در ایران پشتیبانی جدی به عمل آورد. ۲: ساختار طبقات اجتماعی در ایران و پراکندگی و عقب ماندگی روستاها که باعث میشد که هیچگاه گروههای مارکسیستی نتوانند روستاییان را داخل در مبارزه کنند. ۳: سرکوب بیمان و بیرحمانه از جانب حکومتها. ۴: ناتوانی چپ در درک واقعبینانه ماهیت حکومت جمهوری اسلامی. ۵: مواضع رادیکال ضد غربی و ضدآمریکایی جمهوری اسلامی که مارکسیستها را که خود منادی مبارزه با امپریالیسم بودند، خلع سلاح کرد. ۶: زبان پیچیده اندیشمندان چپ که آنها را از زبان تودههای مردم و در نتیجه ارتباط صحیح با آنها دور کرد. ۷: نبودن تحمل و مدارا در میان این گروهها، ۸: جناحبندیها و اختلافها و رقابتهای شخصی و گروهی.
نویسنده دیگر عوامل شکست را عوامل خاص میداند که از این جمله است؛ ۱: وابستگی سیاسی، ایدئولوژیکی و در نتیجه عملی برخی احزاب و سازمانهای مارکسیستی به قطبهای کمونیسم جهانی از جمله شوروی، چین و آلبانی، که آنها را از درک نیازهای واقعی جامعه خودشان باز میداشت و همچنین تنفر جامعهای را که طی چند قرن از نفوذ بیگانگان در رنج بود، برمیانگیخت. ۲: ضعف تئوریک.
در نهایت نویسنده سومین عوامل شکست را عوامل ساختاری میداند؛ ۱: مارکسیستهای ایرانی در عرصه ایجاد ارتباط و جلب طبقه کارگر و تودهها ناکام ماندند و این در صورتی است که اساس نظریه سیاسی مارکسیسم بر مبارزه طبقاتی و سازماندهی و بسیج طبقه کارگر و تودهها استوار بود. ۲: استالینیسم که باعث شد بود که همه این گروهها را نسبت به دموکراسی بیتفاوت کرده بود. ۳: فقر فلسفه.