اقتصادی

آموزش تحلیل تکنیکال از مبتدی تا پیشرفته و کاربردی!

آموزش تحلیل تکنیکال یکی از رایج ترین روش های تحلیلی در بازارهای مالی است. این روش تجزیه و تحلیل بر روی داده ها و نمودارهای بازار تمرکز کرده و از آنها برای شناسایی الگوها و روندها برای دستیابی به یک پیش بینی قابل اعتماد از آینده بازار استفاده می کند.

دانش و آموزش تحلیل تکنیکال چه تاثیری بر عملکرد معاملات دارد؟

معامله بدون دانش و استفاده از روش های تحلیل بازار سهام مانند انداختن تاس است. در این صورت احتمال به دست آوردن عدد 6 زیاد نیست. این امر ریسک قابل توجهی را متوجه سرمایه گذار می کند. برای آموزش تحلیل تکنیکال یک ترفند کلیدی است که می تواند به شما کمک کند تغییرات قیمت یک دارایی را ردیابی کرده و زمان مناسب برای خرید و فروش آن را شناسایی کنید.

تفاوت بین آموزش تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی چیست؟

به طور خلاصه، تحلیل بنیادی به یافتن ارزش ذاتی یک اوراق بهادار و مقایسه آن با قیمت فعلی آن کمک می کند. در مقابل، آموزش تحلیل تکنیکال بر اساس روند تاریخی قیمت اوراق، شاخص‌ها و هر آنچه عرضه و تقاضا بر قیمت آنها تأثیر می‌گذارد، به پیش‌بینی رفتار قیمتی آنها کمک می‌کند. معامله گران حرفه ای از تمام روش های آموزش تحلیل تکنیکال تحلیل برای گرفتن بهترین تصمیم استفاده می کنند. برای بهبود دانش معاملاتی خود باید هم مهارت های آموزش تحلیل تکنیکال و هم مهارت های آموزش تحلیل بنیادی داشته باشید.

انواع تحلیل در بازارهای مالی

اگرچه بازارهای مالی بسیار جذاب، سودآور و هرکسی می تواند وارد آن شود، اما اگر بدون دانش و اطلاعات کافی وارد این حوزه شود، نه تنها برایش سودی ندارد، بلکه ممکن است تمام سرمایه خود را از دست بدهد. علم اقتصاد و سرمایه گذاری در طول سال ها در حال تحول بوده است و امروزه اقتصاددانان سه تحلیل مهم را برای پیش بینی و تصمیم گیری در بازارهای مالی ارائه می دهند. همانطور که گفته شد در آموزش تحلیل تکنیکال فرقی نمی کند که در کدام بازار می خواهید فعالیت کنید، طلا، مسکن یا بورس یا سایر بازارها، باید با این سه تحلیل و ابزارهای مورد نیاز برای این تحلیل ها آشنا باشید. در ادامه با این سه تحلیل بیشتر آشنا می شوید.

تحلیل بنیادی

در تحلیل بنیادی، فرض بر این است که هر دارایی دارای پایه و زیرساخت است و این زیرساخت بر قیمت آن دارایی تأثیر می گذارد. این مولفه‌های زیرساختی محدود به دارایی‌ها و شرکت ارائه‌دهنده آن‌ها نیست، بلکه در سطح کلانتری و از منظر بالاتر باید به عوامل مؤثر بر دارایی‌ها نگاه کرد. ارزش نهایی یک دارایی با پارامترهای مختلفی از پارامترهای بزرگ تا کوچکترین تعیین می شود و در یک تحلیل بنیادی باید تمامی این عوامل را در نظر گرفت تا بتوان قیمت دارایی مورد نظر را شناسایی یا پیش بینی کرد. که این تحلیل را باید بعد از آموزش تحلیل تکنیکال انجام داد.

تحلیل بنیادی

مثلاً در گام اول روابط سیاسی کشور با دنیا بررسی می شود، سپس ساختار اقتصادی کشور، در مرحله بعد وضعیت کلی آن صنعت و در مرحله آخر شرایط شرکت ارائه دهنده (نقشه راه، تیم مدیریت، طرح توسعه و …) برای تعیین ارزش آن دارایی ارزیابی می شود. پس از تجزیه و تحلیل دقیق ارزش دارایی، سه نتیجه می توان گرفت: یا ارزش فعلی دارایی بیشتر از آنچه در آینده اتفاق می افتد، یا قیمت فعلی معقول است، یا قیمت فعلی کمتر از چشم انداز است. آموزش تحلیل تکنیکال در آینده، قیمت ها جهش خواهند کرد. با هر یک از این نتایج، سرمایه گذار می تواند تصمیمات بهتری بگیرد و احتمال سود بیشتری داشته باشد.

تحلیل تکنیکال

در آموزش تحلیل تکنیکال، تغییرات قیمت یک دارایی برای تعیین رفتار قیمت آتی بررسی می شود. این تحلیل در اواخر دهه 1800 بر اساس نظریه داو شکل گرفت. پیش‌فرض این تحلیل این است که نمودارهای قیمت می‌توانند آینده را پیش‌بینی کنند و هر چیزی که یک سرمایه‌گذار نیاز دارد در قلب این نمودارها قرار دارد. مهم نیست به کدام دارایی نگاه می کنید، برای یافتن بهترین زمان خرید یا فروش، کافی است تاریخچه قیمت و حجم آن دارایی را داشته باشید. برای تحلیل فنی بهتر و دقیق تر، بهتر است نمودارهای شمع ژاپنی را بررسی کنید. زیرا کندل ها می توانند حداکثر و حداقل قیمت و همچنین قیمت باز و بسته شدن را در هر بازه زمانی نشان دهند. اما در نمودارهای خطی فقط قیمت نهایی ثبت می شود. برای آموزش تحلیل تکنیکال باید با مفاهیم اولیه مانند کانال قیمت، روند قیمت، سطح حمایت و سطح مقاومت آشنا باشید. آموزش تحلیل تکنیکال فقط به نمودارها و حجم معاملات و قیمت دارایی ها در گذشته نگاه می کند. بنابراین به هیچ وجه توصیه نمی شود که تنها بر این تحلیل تکیه کنید. اخبار و اتفاقاتی همیشه در حال رخ دادن است که تاثیر مستقیمی بر بازار و تغییرات قیمتی دارد، پس خوب است در کنار تحلیل تکنیکال، اخبار سیاسی و اقتصادی را نیز دنبال کنید.

آشنایی با فرضیات در آموزش تحلیل تکنیکال

همانطور که چارلز داو اشاره می کند، اولین و مهمترین فرض در آموزش تحلیل تکنیکال این است که قیمت تمام اطلاعات را نشان می دهد. در واقع آموزش تحلیل تکنیکال بر تحلیل آماری نوسانات قیمت تکیه دارد و سعی می کند با نگاهی به الگوها و روندهای قیمتی گذشته و حال، روندهای آتی قیمت را پیش بینی کند. داو همچنین بر این باور است که در بازارهای کارآمد، عواملی که بر قیمت سهام تأثیر می‌گذارند، مشخص هستند و در هر مقطع زمانی، تمام اطلاعات مورد نیاز معامله‌گران را در اختیار معامله‌گران قرار می‌دهند. در حالی که این فرضیه ممکن است به طور کلی درست باشد، اما این احتمال وجود دارد که قیمت سهام در کوتاه مدت یا بلند مدت از طریق اخبار یا اطلاعیه ها دچار نوسان شود. در صورتی که کارایی بازار محدود باشد، می توان از تحلیل فنی به خوبی استفاده کرد. فرضیه دیگر برای آموزش تحلیل تکنیکال که توسط داو بیان شده است این است که نوسانات قیمت بازار تصادفی نیست و الگوها و روندها در طول زمان تکرار می شوند. این فرضیه نشان می‌دهد که روندها در کوتاه‌مدت و بلندمدت رخ می‌دهند و معامله‌گران را قادر می‌سازد تا با تجزیه و تحلیل این روندها سود کسب کنند. همچنین اگر علاقه دارید تا تحلیل تکنیکال در ارزهای دیجیتال را بصورت حرفه ای یادبگیرید پیشنهاد ما به شما شرکت در دوره آموزش ارز دیجیتال علیرضا شریفی است که می توانید برای مشاهده اینجا کلیک کنید با شرکت در این آموزش ارز دیجیتال علیرضا شریفی می توانید به سادگی صفر تا صد آموزش تحلیل تکنیکال در ارز های دیجیتال را یادبگیرید.

مقایسه کاربرد تحلیل تکنیکال در برابر تحلیل فاندامنتال

یک تحلیلگر بنیادی تأثیر همه عوامل مرتبط را بر قیمت هر چیزی بررسی می کند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی آن را محاسبه کند. ارزش ذاتی چیزی است که یک تحلیلگر بنیادگرا برای نشان دادن اینکه آیا ارزش واقعاً ارزش قیمت را دارد، با توجه به میزان عرضه و تقاضا، استفاده می کند. اگر ارزش ذاتی چیزی کمتر از قیمت “آن” باشد، تحلیلگر بنیادی می گوید که قیمت آن چیز ارزان و خرید آن خوب است. هر دو روش تکنیکی و بنیادی همیشه سعی می کنند یک مشکل واحد را حل کنند و آن مشکل چیزی نیست جز پیش بینی اینکه قیمت ها در کدام جهت حرکت می کنند. در واقع، آنها به یک موضوع واحد به دو روش متفاوت برخورد می کنند. یک تحلیلگر بنیادی علل تغییر قیمت را بررسی می کند، در حالی که یک تحلیلگر تکنیکال اثرات آن را به چالش می کشد. این تحلیلگر تکنیکال معتقد است تغییرات قیمت تنها چیزی است که باید بداند و نیازی به دانستن دلایل این تغییرات نیست، در حالی که تحلیلگر بنیادی همیشه به علل و دلایل تغییرات قیمت می پردازد. اکثر معامله گران خود را به عنوان یکی از دو دسته تحلیلگران بنیادی یا برای آموزش تحلیل تکنیکال طبقه بندی می کنند، در واقع این دو دسته اشتراکات زیادی دارند. بسیاری از تحلیلگران بنیادگرا سعی می کنند مبانی فنی را بیاموزند و بسیاری از تحلیلگران تکنیکال نیز سعی می کنند حداقل اطلاعاتی از مسائل بنیادی داشته باشند. مشکل اصلی این است که اغلب علل و نمودارها در هم تنیده می شوند. در اغلب موارد، در آغاز حرکات مهم بازار، یک تحلیلگر بنیادی نمی تواند تعریف درستی از تغییرات بازار ارائه دهد. در چنین لحظات حساسی است که هر دو تحلیلگر تفاوت های زیادی را در برداشت خود از روند قیمت می بینند و اغلب به طور همزمان دلیل این تغییر را درک می کنند، اما گاهی برای واکنش خیلی دیر است.

برای مطالعه بیشتر به منبع این مقاله یعنی وب سایت علیرضا شریفی مراجعه کنید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا