
نسل جوان امروز با تناقض عجیبی روبرو است؛ از یک سو با انبوهی از پیامهای انگیزشی مواجه است که بر موفقیت سریع، ثروت اندوزی و رسیدن به جایگاه اجتماعی بالا تأکید میکنند و از سوی دیگر با واقعیتهای سخت بازار کار که شامل قراردادهای موقت، درآمدهای ناکافی و فشار کاری فراوان است. این ناهماهنگی میان آرزوهای بزرگ و واقعیتهای دشوار، منجر به پدیدهای شده که به آن “فرسودگی شغلی نسل جوان” میگویند. ریشههای این مسئله را باید در تحولات اجتماعی و اقتصادی چند دهه اخیر جستجو کرد. نسل جوان امروز در دنیایی بزرگ شده که موفقیتهای سریع و آسان را به تصویر میکشد. شبکههای اجتماعی پر هستند از داستانهای افرادی که یک شبه به موفقیت رسیدهاند و این تصور را ایجاد میکنند که راه موفقیت هموار و سریع است. اما هنگامی که این نسل وارد بازار کار میشود، با واقعیتهایی کاملاً متفاوت روبرو میشود.
بازار کار امروز با بیثباتی شدیدی همراه است. قراردادهای موقت، پروژهای و ساعتی جایگزین استخدامهای دائمی شدهاند. جوانان مجبور هستند همزمان چند شغل داشته باشند تا بتوانند هزینههای زندگی را تأمین کنند. این چندشغله بودن نه تنها زمان استراحت و بازیابی انرژی را از آنان میگیرد، بلکه باعث میشود هیچگاه در یک زمینه تخصص لازم را به دست نیاورند.
فشار برای موفقیت سریع نیز یکی از عوامل اصلی فرسودگی شغلی است. جوانان احساس میکنند که باید تا پیش از سی سالگی به موفقیتهای بزرگ دست یابند، در غیر این صورت شکست خورده محسوب میشوند. این انتظار غیرواقعی باعث میشود آنان خود را تحت فشار دائمی قرار دهند و ساعتهای طولانی کار کنند بدون آنکه به نیازهای اساسی خود توجه کنند. ویژگی دیگر این نسل، مقایسه دائمی خود با دیگران است. شبکههای اجتماعی این امکان را فراهم کرده که افراد زندگی حرفهای و شخصی خود را با دیگران مقایسه کنند.
این مقایسهها معمولاً ناعادلانه است، زیرا افراد معمولاً بهترین لحظات زندگی خود را در شبکههای اجتماعی به نمایش میگذارند و مشکلات و شکستهای خود را پنهان میکنند. با این حال، این مقایسهها باعث میشود جوانان احساس کمبود کنند و برای جبران این احساس، فشار بیشتری به خود وارد آورند.عامل دیگری که به فرسودگی شغلی دامن میزند، محو شدن مرز بین زندگی شخصی و حرفهای است. با گسترش دورکاری و استفاده از ابزارهای دیجیتال، مرز بین ساعت کاری و زمان استراحت از بین رفته است. جوانان همیشه در دسترس هستند و احساس میکنند که باید به صورت دائمی پاسخگوی پیامها و تماسهای کاری باشند. این مسئله باعث میشود که هیچگاه نتوانند به طور کامل استراحت کنند و همواره تحت فشار کاری باشند. تأثیرات این فرسودگی شغلی بسیار عمیق است. از نظر جسمی، جوانان با خستگی مزمن، مشکلات خواب و کاهش ایمنی بدن روبرو میشوند. از نظر روانی، اضطراب، افسردگی و احساس پوچی را تجربه میکنند. از نظر حرفهای، خلاقیت و بهرهوری آنان کاهش مییابد و انگیزه خود را برای کار از دست میدهند. راهحل این مسئله تنها بر عهده افراد نیست. سازمانها و نهادهای اجتماعی نیز باید مسئولیت خود را بپذیرند. شرکتها باید فرهنگ کاری سالمتری ایجاد کنند، مرز بین کار و زندگی شخصی را محترم بشمارند و از استخدامهای ناپایدار اجتناب کنند. نظام آموزشی باید جوانان را برای واقعیتهای بازار کار آماده کند و مهارتهای مقابله با فشارهای کاری را به آنان بیاموزد.

از سوی دیگر، جوانان نیز باید یاد بگیرند که انتظارات خود را با واقعیتها هماهنگ کنند. موفقیت معمولاً فرآیندی تدریجی است که به زمان و پشتکار نیاز دارد. ایجاد مرزهای سالم بین کار و زندگی و یادگیری نه گفتن به خواستههای بیش از حد از مهارتهای ضروری برای بقا در دنیای حرفهای امروز هستند. باید به خاطر داشت که ارزش یک فرد به بهرهوری یا موفقیت مالی او محدود نمیشود. رفاه و سلامت روان باید به عنوان حقوق اساسی در نظر گرفته شوند، نه چیزهای تجملی. تنها با تغییر نگرش فردی و اجتماعی است که میتوان از فرسودگی شغلی نسل جوان جلوگیری کرد و محیط کاری سالمتری ایجاد نمود. این مسئله نیازمند عزم جمعی است. خانوادهها باید از انتظارات غیرواقعی دست بردارند، مؤسسات آموزشی باید مهارتهای زندگی واقعی را آموزش دهند و سیاستگذاران باید قوانین کار را به نفع کارکنان بازنگری کنند. تنها با این روش میتوانیم از نسلی محافظت کنیم که آینده جامعه ما به آن وابسته است.
نسل جوان باید درک کند که ارزش آنان با بهرهوری یا دستاوردهای شغلیشان سنجیده نمیشود. با پذیرش این واقعیت و ایجاد تعادل بین بلندپروازی و مراقبت از خود، میتوانند از فرسودگی شغلی جلوگیری کنند و زندگی حرفهای رضایتبخشتری داشته باشند.