جمعیت کشور متاسفانه هر سال پیرتر می شود و در این راستا ، جایگزینی برای جمعیت سالمند وجود ندارد.اگر به فکر جوانی جمعیت نباشیم در کمتر از یک دهه پیش رو ، دچار اَبَر بحران سالخوردگی خواهیم شد.اگر چه مسئولین کشور در این سال ها همواره به دنبال تدوین سیاست هایی در راستای افزایش جمعیت کشور بوده اند، اما آمارها حاکی از آن است که همواره روند نزولی جمعیت کشور ادامه دارد.
زنگ خطر کاهش جمعیت ایران مدت هاست که به صدا درآمده است و البته در بازه ی کنونی این موضوع بارها توسط مسئولین ارشد نظام مورد توجه قرار گرفته است.
اگرچه سیاست های مدونی در راستای کاهش جمعیت در سال های قبل از انقلاب همواره در دستور کار دولت ها قرار داشت، اما موضوع کاهش جمعیت و سطح باروری و رشد جمعیت و در نهایت کاهش تعداد و حجم جمعیت برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی در برنامه اول توسعه کشور به صراحت مورد بررسی و هدف گذاری قرار گرفت.
مرور آمارهای جمعیتی این بازه ی زمانی تاریخ ایران جای بسی تعجب دارد. بر اساس این برنامه ، کاهش نرخ باروری کل مصوب در سال های 60 از 4/6 فرزند در سال 1365 باید به 4 فرزند در سال 1390 برسد. در واقع یک بازه ی زمانی 25 ساله مورد برنامه ریزی و تصویب قرار گرفت. بیلبوردهای شهری در قبح فرزند چهارم به بعد با عنوان مادر پرورش یابم یا پرورش دهم، فرزند کمتر، زندگی بهتر به همراه مجموعه اقداماتی نظیر قانون تنظیم خانواده و به کارگیری کلیه روش های پیشگیری از بارداری سبب شد تا مصوبه ای که نیاز به یک بازه ی زمانی بیست و پنج ساله داشت، در طول پنج سال محقق شود. آماری که در کل جهان کم نظیر و حتی بی نظیر بود. در واقع اهداف برنامه اول توسعه در همان انتهای برنامه یعنی سال 1371 محقق شود. در این بازه ی زمانی دقیقا زنگ خطر جمعیتی ایران به صدا درآمده بود.
به جای آنکه سیاست های کاهش جمعیت با تغییر رویکرد، از روند نزولی کاهش جمعیت در ایران جلوگیری به عمل آورد، متاسفانه نگاه جدی به این موضوع نشد و همین امر سبب شد که بدون در نظر گرفتن تحقق هدف و عواقب امر و بدون آینده نگری جمعیتی، لایحه ای دائمی برای سیاستگذاری در راستای کاهش جمعیت در سال 72 در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. تا جایی که در انتهای دهه هشتاد ، نرخ باروری کل پایین تر از حد جایگزینی قرار گیرد. با ادامه سیاست های کاهش جمعیت ، نرخ باروری کل از 4 فرزند در سال 1371 به 1/2 در سال 1379 رسید که در واقع خط قرمز جمعیتی بود. همین امر سبب شد تا نرخ باروری در سال 90 به 7/1 رسید و اوضاع در بازه ی ده ساله تا 1400 به مراتب وخیم تر شد.
حال که دولتمردان زنگ خطر کاهش جمعیتی ایران را احساس نموده اند، به دنبال ایجاد شرایط و مصوباتی در راستای افزایش جمعیت ایرانند. اما شرایط اقتصادی، مشکلات معیشتی و پایین آمدن آمار ازدواج در سال های اخیر شاید از اصلی ترین عوامل کاهش فرزندآوری در کشور بوده است. این نظر بسیاری از جمعیت شناسان در کشور ماست و هشدار شرایط کنونی بارها و بارها به مسئولان داده شده است. در حالی که امروزه جمعیت سالمندان در کشور ما به 11 درصد جمعیت رسیده است، پیش بینی ها نشان می دهد که این میزان در سال 2030 به 20 درصد و در سال 2050 به 30 درصد خواهد رسید. در واقع این بازه ی طلایی در ایران از سال ۲۰۰۰ آغاز شده و به اذعان کارشناسان با توجه به سنین باروری جمعیت ایران ، این فرصت در سال 2028 به پایان می رسد و این همان فرصت پنج ساله ماست که باید از آن حداکثر بهره را برای جبران نرخ جمعیت خود بهره مند شویم. درغیر این صورت، پس از گذشت این دوران است که بحران منابع انسانی در ایران به اوج خود خواهد رسید.
کشورهای توسعه یافته ، مدت هاست که به فکر افتاده اند و با انواع سیاست های تشویقی و وضع قانون های حمایتی برنامههای گستردهای برای افزایش جمعیت و تشویق خانوادهها برای فرزندآوری طراحی و اجرا می کنند. اما متاسفانه در کشورمان با وجود اینکه ایران ، طی سی سال گذشته ، بالاترین رکورد سرعت کاهش نرخ موالید در دنیا را از آن خود ثبت کرده و جمیعت کشورمان با سرعت خیره کننده ای در حال پیر شدن است. مشوقات مقطعی و البته ناکارآمد هرگز نمی تواند خلاء بزرگ جمعیتی کشور را پر کند و مادامی که زیر بناهای اقتصاد، اشتغال، موضوع ازدواج و مسکن جوانان اصلاح و مرتفع نگردد، رشد جمعیت با شعار و کار تبلیغاتی اتفاق نمیافتد.